English    Türkçe    فارسی   

5
1186-1210

  • جز اشارت که ازین می‌بایدم  ** که تو دادی اصل این را از عدم 
  • خوردم و دانه بیاوردم نشان  ** که ازین نعمت به سوی ما کشان 
  • پس دعای خشک هل ای نیک‌بخت  ** که فشاند دانه می‌خواهد درخت 
  • گر نداری دانه ایزد زان دعا  ** بخشدت نخلی که نعم ما سعی 
  • هم‌چو مریم درد بودش دانه نی  ** سبز کرد آن نخل را صاحب‌فنی  1190
  • زانک وافی بود آن خاتون راد  ** بی‌مرادش داد یزدان صد مراد 
  • آن جماعت را که وافی بوده‌اند  ** بر همه اصنافشان افزوده‌اند 
  • گشت دریاها مسخرشان و کوه  ** چار عنصر نیز بنده‌ی آن گروه 
  • این خود اکرامیست از بهر نشان  ** تا ببینند اهل انکار آن عیان 
  • آن کرامتهای پنهانشان که آن  ** در نیاید در حواس و در بیان  1195
  • کار آن دارد خود آن باشد ابد  ** دایما نه منقطع نه مسترد 
  • مناجات 
  • ای دهنده‌ی قوت و تمکین و ثبات  ** خلق را زین بی‌ثباتی ده نجات 
  • اندر آن کاری که ثابت بودنیست  ** قایمی ده نفس را که منثنیست 
  • صبرشان بخش و کفه‌ی میزان گران  ** وا رهانشان از فن صورتگران 
  • وز حسودی بازشان خر ای کریم  ** تا نباشند از حسد دیو رجیم  1200
  • در نعیم فانی مال و جسد  ** چون همی‌سوزند عامه از حسد 
  • پادشاهان بین که لشکر می‌کشند  ** از حسد خویشان خود را می‌کشند 
  • عاشقان لعبتان پر قذر  ** کرده قصد خون و جان همدگر 
  • ویس و رامین خسرو و شیرین بخوان  ** که چه کردند از حسد آن ابلهان 
  • که فنا شد عاشق و معشوق نیز  ** هم نه چیزند و هواشان هم نه چیز  1205
  • پاک الهی که عدم بر هم زند  ** مر عدم را بر عدم عاشق کند 
  • در دل نه‌دل حسدها سر کند  ** نیست را هست این چنین مضطر کند 
  • این زنانی کز همه مشفق‌تراند  ** از حسد دو ضره خود را می‌خورند 
  • تا که مردانی که خود سنگین‌دلند  ** از حسد تا در کدامین منزلند 
  • گر نکردی شرع افسونی لطیف  ** بر دریدی هر کسی جسم حریف  1210