English    Türkçe    فارسی   

5
1205-1229

  • که فنا شد عاشق و معشوق نیز  ** هم نه چیزند و هواشان هم نه چیز  1205
  • پاک الهی که عدم بر هم زند  ** مر عدم را بر عدم عاشق کند 
  • در دل نه‌دل حسدها سر کند  ** نیست را هست این چنین مضطر کند 
  • این زنانی کز همه مشفق‌تراند  ** از حسد دو ضره خود را می‌خورند 
  • تا که مردانی که خود سنگین‌دلند  ** از حسد تا در کدامین منزلند 
  • گر نکردی شرع افسونی لطیف  ** بر دریدی هر کسی جسم حریف  1210
  • شرع بهر دفع شر رایی زند  ** دیو را در شیشه‌ی حجت کند 
  • از گواه و از یمین و از نکول  ** تا به شیشه در رود دیو فضول 
  • مثل میزانی که خشنودی دو ضد  ** جمع می‌آید یقین در هزل و جد 
  • شرع چون کیله و ترازو دان یقین  ** که بدو خصمان رهند از جنگ و کین 
  • گر ترازو نبود آن خصم از جدال  ** کی رهد از وهم حیف و احتیال  1215
  • پس درین مردار زشت بی‌وفا  ** این همه رشکست و خصمست و جفا 
  • پس در اقبال و دولت چون بود  ** چون شود جنی و انسی در حسد 
  • آن شیاطین خود حسود کهنه‌اند  ** یک زمان از ره‌زنی خالی نه‌اند 
  • وآن بنی آدم که عصیان کشته‌اند  ** از حسودی نیز شیطان گشته‌اند 
  • از نبی برخوان که شیطانان انس  ** گشته‌اند از مسخ حق با دیو جنس  1220
  • دیو چون عاجز شود در افتتان  ** استعانت جوید او زین انسیان 
  • که شما یارید با ما یاریی  ** جانب مایید جانب داریی 
  • گر کسی را ره زنند اندر جهان  ** هر دو گون شیطان بر آید شادمان 
  • ور کسی جان برد و شد در دین بلند  ** نوحه می‌دارند آن دو رشک‌مند 
  • هر دو می‌خایند دندان حسد  ** بر کسی که داد ادیب او را خرد  1225
  • پرسیدن آن پادشاه از آن مدعی نبوت کی آنک رسول راستین باشد و ثابت شود با او چه باشد کی کسی را بخشد یا به صحبت و خدمت او چه بخشش یابند غیر نصیحت به زبان کی می‌گوید 
  • شاه پرسیدش که باری وحی چیست  ** یا چه حاصل دارد آن کس کو نبیست 
  • گفت خود آن چیست کش حاصل نشد  ** یا چه دولت ماند کو واصل نشد 
  • گیرم این وحی نبی گنجور نیست  ** هم کم از وحی دل زنبور نیست 
  • چونک او حی الرب الی النحل آمدست  ** خانه‌ی وحیش پر از حلوا شدست