English    Türkçe    فارسی   

5
1216-1240

  • پس درین مردار زشت بی‌وفا  ** این همه رشکست و خصمست و جفا 
  • پس در اقبال و دولت چون بود  ** چون شود جنی و انسی در حسد 
  • آن شیاطین خود حسود کهنه‌اند  ** یک زمان از ره‌زنی خالی نه‌اند 
  • وآن بنی آدم که عصیان کشته‌اند  ** از حسودی نیز شیطان گشته‌اند 
  • از نبی برخوان که شیطانان انس  ** گشته‌اند از مسخ حق با دیو جنس  1220
  • دیو چون عاجز شود در افتتان  ** استعانت جوید او زین انسیان 
  • که شما یارید با ما یاریی  ** جانب مایید جانب داریی 
  • گر کسی را ره زنند اندر جهان  ** هر دو گون شیطان بر آید شادمان 
  • ور کسی جان برد و شد در دین بلند  ** نوحه می‌دارند آن دو رشک‌مند 
  • هر دو می‌خایند دندان حسد  ** بر کسی که داد ادیب او را خرد  1225
  • پرسیدن آن پادشاه از آن مدعی نبوت کی آنک رسول راستین باشد و ثابت شود با او چه باشد کی کسی را بخشد یا به صحبت و خدمت او چه بخشش یابند غیر نصیحت به زبان کی می‌گوید 
  • شاه پرسیدش که باری وحی چیست  ** یا چه حاصل دارد آن کس کو نبیست 
  • گفت خود آن چیست کش حاصل نشد  ** یا چه دولت ماند کو واصل نشد 
  • گیرم این وحی نبی گنجور نیست  ** هم کم از وحی دل زنبور نیست 
  • چونک او حی الرب الی النحل آمدست  ** خانه‌ی وحیش پر از حلوا شدست 
  • او به نور وحی حق عزوجل  ** کرد عالم را پر از شمع و عسل  1230
  • این که کرمناست و بالا می‌رود  ** وحیش از زنبور کمتر کی بود 
  • نه تو اعطیناک کوثر خوانده‌ای  ** پس چرا خشکی و تشنه مانده‌ای 
  • یا مگر فرعونی و کوثر چو نیل  ** بر تو خون گشتست و ناخوش ای علیل 
  • توبه کن بیزار شو از هر عدو  ** کو ندارد آب کوثر در کدو 
  • هر کرا دیدی ز کوثر سرخ‌رو  ** او محمدخوست با او گیر خو  1235
  • تا احب لله آیی در حساب  ** کز درخت احمدی با اوست سیب 
  • هر کرا دیدی ز کوثر خشک لب  ** دشمنش می‌دار هم‌چون مرگ و تب 
  • گر چه بابای توست و مام تو  ** کو حقیقت هست خون‌آشام تو 
  • از خلیل حق بیاموز این سیر  ** که شد او بیزار اول از پدر 
  • تا که ابغض لله آیی پیش حق  ** تا نگیرد بر تو رشک عشق دق  1240