English    Türkçe    فارسی   

5
1318-1342

  • هر که گیرد او عصایی ز امتحان  ** کی بود چون آن عصا وقت بیان 
  • عیسویست این دم نه هر باد و دمی  ** که برآید از فرح یا از غمی 
  • این الم است و حم ای پدر  ** آمدست از حضرت مولی البشر  1320
  • هر الف لامی چه می‌ماند بدین  ** گر تو جان داری بدین چشمش مبین 
  • گر چه ترکیبش حروفست ای همام  ** می‌بماند هم به ترکیب عوام 
  • هست ترکیب محمد لحم و پوست  ** گرچه در ترکیب هر تن جنس اوست 
  • گوشت دارد پوست دارد استخوان  ** هیچ این ترکیب را باشد همان 
  • که اندر آن ترکیب آمد معجزات  ** که همه ترکیبها گشتند مات  1325
  • هم‌چنان ترکیب حم کتاب  ** هست بس بالا و دیگرها نشیب 
  • زانک زین ترکیب آید زندگی  ** هم‌چو نفخ صور در درماندگی 
  • اژدها گردد شکافد بحر را  ** چون عصا حم از داد خدا 
  • ظاهرش ماند به ظاهرها ولیک  ** قرص نان از قرص مه دورست نیک 
  • گریه‌ی او خنده‌ی او نطق او  ** نیست از وی هست محض خلق هو  1330
  • چونک ظاهرها گرفتند احمقان  ** وآن دقایق شد ازیشان بس نهان 
  • لاجرم محجوب گشتند از غرض  ** که دقیقه فوت شد در معترض 
  • داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقه‌ی کدو را ندید کنیزک را ببهانه براه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد بفضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب 
  • یک کنیزک یک خری بر خود فکند  ** از وفور شهوت و فرط گزند 
  • آن خر نر را بگان خو کرده بود  ** خر جماع آدمی پی برده بود 
  • یک کدویی بود حیلت‌سازه را  ** در نرش کردی پی اندازه را  1335
  • در ذکر کردی کدو را آن عجوز  ** تا رود نیم ذکر وقت سپوز 
  • گر همه کیر خر اندر وی رود  ** آن رحم و آن روده‌ها ویران شود 
  • خر همی شد لاغر و خاتون او  ** مانده عاجز کز چه شد این خر چو مو 
  • نعل‌بندان را نمود آن خر که چیست  ** علت او که نتیجه‌ش لاغریست 
  • هیچ علت اندرو ظاهر نشد  ** هیچ کس از سر او مخبر نشد  1340
  • در تفحص اندر افتاد او به جد  ** شد تفحص را دمادم مستعد 
  • جد را باید که جان بنده بود  ** زانک جد جوینده یابنده بود