English    Türkçe    فارسی   

5
1556-1580

  • چونک صانع خواست ایجاد بشر  ** از برای ابتلای خیر و شر 
  • جبرئیل صدق را فرمود رو  ** مشت خاکی از زمین بستان گرو 
  • او میان بست و بیامد تا زمین  ** تا گزارد امر رب‌العالمین 
  • دست سوی خاک برد آن متمر  ** خاک خود را در کشید و شد حذر 
  • پس زبان بگشاد خاک و لابه کرد  ** کز برای حرمت خلاق فرد  1560
  • ترک من گو و برو جانم ببخش  ** رو بتاب از من عنان خنگ رخش 
  • در کشاکشهای تکلیف و خطر  ** بهر لله هل مرا اندر مبر 
  • بهر آن لطفی که حقت بر گزید  ** کرد بر تو علم لوح کل پدید 
  • تا ملایک را معلم آمدی  ** دایما با حق مکلم آمدی 
  • که سفیر انبیا خواهی بدن  ** تو حیات جان وحیی نی بدن  1565
  • بر سرافیلت فضیلت بود از آن  ** کو حیات تن بود تو آن جان 
  • بانگ صورش نشات تن‌ها بود  ** نفخ تو نشو دل یکتا بود 
  • جان جان تن حیات دل بود  ** پس ز دادش داد تو فاضل بود 
  • باز میکائیل رزق تن دهد  ** سعی تو رزق دل روشن دهد 
  • او بداد کیل پر کردست ذیل  ** داد رزق تو نمی‌گنجد به کیل  1570
  • هم ز عزرائیل با قهر و عطب  ** تو بهی چون سبق رحمت بر غضب 
  • حامل عرش این چهارند و تو شاه  ** بهترین هر چهاری ز انتباه 
  • روز محشر هشت بینی حاملانش  ** هم تو باشی افضل هشت آن زمانش 
  • هم‌چنین برمی‌شمرد و می‌گریست  ** بوی می‌برد او کزین مقصود چیست 
  • معدن شرم و حیا بد جبرئیل  ** بست آن سوگندها بر وی سبیل  1575
  • بس که لابه کردش و سوگند داد  ** بازگشت و گفت یا رب العباد 
  • که نبودم من به کارت سرسری  ** لیک زانچ رفت تو داناتری 
  • گفت نامی که ز هولش ای بصیر  ** هفت گردون باز ماند از مسیر 
  • شرمم آمد گشتم از نامت خجل  ** ورنه آسانست نقل مشت گل 
  • که تو زوری داده‌ای املاک را  ** که بدرانند این افلاک را  1580
  • فرستادن میکائیل را علیه‌السلام به قبض حفنه‌ای خاک از زمین جهت ترکیب ترتیب جسم مبارک ابوالبشر خلیفة الحق مسجود الملک و معلمهم آدم علیه‌السلام