English    Türkçe    فارسی   

5
1838-1862

  • وز نیاز عاجزانه‌ی خویشتن  ** وز خیال و وهم من یا صد چو من 
  • بودم اومیدی به محض لطف تو  ** از ورای راست باشی یا عتو 
  • بخشش محضی ز لطف بی‌عوض  ** بودم اومید ای کریم بی‌عوض  1840
  • رو سپس کردم بدان محض کرم  ** سوی فعل خویشتن می‌ننگرم 
  • سوی آن اومید کردم روی خویش  ** که وجودم داده‌ای از پیش بیش 
  • خلعت هستی بدادی رایگان  ** من همیشه معتمد بودم بر آن 
  • چون شمارد جرم خود را و خطا  ** محض بخشایش در آید در عطا 
  • کای ملایک باز آریدش به ما  ** که بدستش چشم دل سوی رجا  1845
  • لاابالی وار آزادش کنیم  ** وآن خطاها را همه خط بر زنیم 
  • لا ابالی مر کسی را شد مباح  ** کش زیان نبود ز غدر و از صلاح 
  • آتشی خوش بر فروزیم از کرم  ** تا نماند جرم و زلت بیش و کم 
  • آتشی کز شعله‌اش کمتر شرار  ** می‌بسوزد جرم و جبر و اختیار 
  • شعله در بنگاه انسانی زنیم  ** خار را گلزار روحانی کنیم  1850
  • ما فرستادیم از چرخ نهم  ** کیمیا یصلح لکم اعمالکم 
  • خود چه باشد پیش نور مستقر  ** کر و فر اختیار بوالبشر 
  • گوشت‌پاره آلت گویای او  ** پیه‌پاره منظر بینای او 
  • مسمع او آن دو پاره استخوان  ** مدرکش دو قطره خون یعنی جنان 
  • کرمکی و از قذر آکنده‌ای  ** طمطراقی در جهان افکنده‌ای  1855
  • از منی بودی منی را واگذار  ** ای ایاز آن پوستین را یاد دار 
  • قصه‌ی ایاز و حجره داشتن او جهت چارق و پوستین و گمان آمدن خواجه تاشانس را کی او را در آن حجره دفینه است به سبب محکمی در و گرانی قفل 
  • آن ایاز از زیرکی انگیخته  ** پوستین و چارقش آویخته 
  • می‌رود هر روز در حجره‌ی خلا  ** چارقت اینست منگر درعلا 
  • شاه را گفتند او را حجره‌ایست  ** اندر آنجا زر و سیم و خمره‌ایست 
  • راه می‌ندهد کسی را اندرو  ** بسته می‌دارد همیشه آن در او  1860
  • شاه فرمود ای عجب آن بنده را  ** چیست خود پنهان و پوشیده ز ما 
  • پس اشارت کرد میری را که رو  ** نیم‌شب بگشای و اندر حجره شو