English    Türkçe    فارسی   

5
1924-1948

  • در هنر من از کسی کم نیستم  ** تا به خدمت پیش دشمن بیستم 
  • من ز آتش زاده‌ام او از وحل  ** پیش آتش مر وحل را چه محل  1925
  • او کجا بود اندر آن دوری که من  ** صدر عالم بودم و فخر زمن 
  • خلق الجان من مارج من نار و قوله تعالی فی حق ابلیس انه کان من الجن ففسق 
  • شعله می‌زد آتش جان سفیه  ** که آتشی بود الولد سر ابیه 
  • نه غلط گفتم که بد قهر خدا  ** علتی را پیش آوردن چرا 
  • کار بی‌علت مبرا از علل  ** مستمر و مستقرست از ازل 
  • در کمال صنع پاک مستحث  ** علت حادث چه گنجد یا حدث  1930
  • سر آب چه بود آب ما صنع اوست  ** صنع مغزست و آب صورت چو پوست 
  • عشق دان ای فندق تن دوستت  ** جانت جوید مغز و کوبد پوستت 
  • دوزخی که پوست باشد دوستش  ** داد بدلنا جلودا پوستش 
  • معنی و مغزت بر آتش حاکمست  ** لیک آتش را قشورت هیزمست 
  • کوزه‌ی چوبین که در وی آب جوست  ** قدرت آتش همه بر ظرف اوست  1935
  • معنی انسان بر آتش مالکست  ** مالک دوزخ درو کی هالکست 
  • پس میفزا تو بدن معنی فزا  ** تا چو مالک باشی آتش را کیا 
  • پوستها بر پوست می‌افزوده‌ای  ** لاجرم چون پوست اندر دوده‌ای 
  • زانک آتش را علف جز پوست نیست  ** قهر حق آن کبر را پوستین کنیست 
  • این تکبر از نتیجه‌ی پوستست  ** جاه و مال آن کبر را زان دوستست  1940
  • این تکبر چیست غفلت از لباب  ** منجمد چون غفلت یخ ز آفتاب 
  • چون خبر شد ز آفتابش یخ نماند  ** نرم گشت و گرم گشت و تیز راند 
  • شد ز دید لب جمله‌ی تن طمع  ** خوار و عاشق شد که ذل من طمع 
  • چون نبیند مغز قانع شد به پوست  ** بند عز من قنع زندان اوست 
  • عزت اینجا گبریست و ذل دین  ** سنگ تا فانی نشد کی شد نگین  1945
  • در مقام سنگی آنگاهی انا  ** وقت مسکین گشتن تست وفنا 
  • کبر زان جوید همیشه جاه و مال  ** که ز سرگینست گلحن را کمال 
  • کین دو دایه پوست را افزون کنند  ** شحم و لحم و کبر و نخوت آکنند