English    Türkçe    فارسی   

5
1950-1974

  • پیش‌وا ابلیس بود این راه را  ** کو شکار آمد شبیکه‌ی جاه را  1950
  • مال چون مارست و آن جاه اژدها  ** سایه‌ی مردان زمرد این دو را 
  • زان زمرد مار را دیده جهد  ** کور گردد مار و ره‌رو وا رهد 
  • چون برین ره خار بنهاد آن رئیس  ** هر که خست او گفته لعنت بر بلیس 
  • یعنی این غم بر من از غدر ویست  ** غدر را آن مقتدا سابق‌پیست 
  • بعد ازو خود قرن بر قرن آمدند  ** جملگان بر سنت او پا زدند  1955
  • هر که بنهد سنت بد ای فتا  ** تا در افتد بعد او خلق از عمی 
  • جمع گردد بر وی آن جمله بزه  ** کو سری بودست و ایشان دم‌غزه 
  • لیک آدم چارق و آن پوستین  ** پیش می‌آورد که هستم ز طین 
  • چون ایاز آن چارقش مورود بود  ** لاجرم او عاقبت محمود بود 
  • هست مطلق کارساز نیستیست  ** کارگاه هست‌کن جز نیست چیست  1960
  • بر نوشته هیچ بنویسد کسی  ** یا نهاله کارد اندر مغرسی 
  • کاغذی جوید که آن بنوشته نیست  ** تخم کارد موضعی که کشته نیست 
  • تو برادر موضع ناکشته باش  ** کاغذ اسپید نابنوشته باش 
  • تا مشرف گردی از نون والقلم  ** تا بکارد در تو تخم آن ذوالکرم 
  • خود ازین پالوه نالیسیده گیر  ** مطبخی که دیده‌ای نادیده گیر  1965
  • زانک ازین پالوده مستیها بود  ** پوستین و چارق از یادت رود 
  • چون در آید نزع و مرگ آهی کنی  ** ذکر دلق و چارق آنگاهی کنی 
  • تا نمانی غرق موج زشتیی  ** که نباشد از پناهی پشتیی 
  • یاد ناری از سفینه‌ی راستین  ** ننگری رد چارق و در پوستین 
  • چونک درمانی به غرقاب فنا  ** پس ظلمنا ورد سازی بر ولا  1970
  • دیو گوید بنگرید این خام را  ** سر برید این مرغ بی‌هنگام را 
  • دور این خصلت ز فرهنگ ایاز  ** که پدید آید نمازش بی‌نماز 
  • او خروس آسمان بوده ز پیش  ** نعره‌های او همه در وقت خویش 
  • در معنی این کی ارنا الاشیاء کما هی و معنی این کی لو کشف الغطاء ما از ددت یقینا و قوله در هر که تو از دیده‌ی بد می‌نگری از چنبره‌ی وجود خود می‌نگری پایه‌ی کژ کژ افکند سایه 
  • ای خروسان از وی آموزید بانگ  ** بانگ بهر حق کند نه بهر دانگ