English    Türkçe    فارسی   

5
2038-2062

  • این انا هو بود در سر ای فضول  ** ز اتحاد نور نه از رای حلول 
  • جهد کن تا سنگیت کمتر شود  ** تا به لعلی سنگ تو انور شود 
  • صبر کن اندر جهاد و در عنا  ** دم به دم می‌بین بقا اندر فنا  2040
  • وصف سنگی هر زمان کم می‌شود  ** وصف لعلی در تو محکم می‌شود 
  • وصف هستی می‌رود از پیکرت  ** وصف مستی می‌فزاید در سرت 
  • سمع شو یکبارگی تو گوش‌وار  ** تا ز حلقه‌ی لعل یابی گوشوار 
  • هم‌چو چه کن خاک می‌کن گر کسی  ** زین تن خاکی که در آبی رسی 
  • گر رسد جذبه‌ی خدا آب معین  ** چاه ناکنده بجوشد از زمین  2045
  • کار می‌کن تو بگوش آن مباش  ** اندک اندک خاک چه را می‌تراش 
  • هر که رنجی دید گنجی شد پدید  ** هر که جدی کرد در جدی رسید 
  • گفت پیغمبر رکوعست و سجود  ** بر در حق کوفتن حلقه‌ی وجود 
  • حلقه‌ی آن در هر آنکو می‌زند  ** بهر او دولت سری بیرون کند 
  • آمدن آن امیر نمام با سرهنگان نیم‌شب بگشادن آن حجره‌ی ایاز و پوستین و چارق دیدن آویخته و گمان بردن کی آن مکرست و روپوش و خانه را حفره کردن بهر گوشه‌ای کی گمان آمد چاه کنان آوردن و دیوارها را سوراخ کردن و چیزی نایافتن و خجل و نومید شدن چنانک بدگمانان و خیال‌اندیشان در کار انبیا و اولیا کی می‌گفتند کی ساحرند و خویشتن ساخته‌اند و تصدر می‌جویند بعد از تفحص خجل شوند و سود ندارد 
  • آن امینان بر در حجره شدند  ** طالب گنج و زر و خمره بدند  2050
  • قفل را برمی‌گشادند از هوس  ** با دو صد فرهنگ و دانش چند کس 
  • زانک قفل صعب و پر پیچیده بود  ** از میان قفلها بگزیده بود 
  • نه ز بخل سیم و مال و زر خام  ** از برای کتم آن سر از عوام 
  • که گروهی بر خیال بد تنند  ** قوم دیگر نام سالوسم کنند 
  • پیش با همت بود اسرار جان  ** از خسان محفوظ‌تر از لعل کان  2055
  • زر به از جانست پیش ابلهان  ** زر نثار جان بود نزد شهان 
  • می شتابیدند تفت از حرص زر ** عقلشان میگفت نه آهستهتر
  • حرس تازد بیهده سوی سراب ** عقل گوید نیک بین کان نیست آب
  • حرص غالب بود و زر چون جان شده  ** نعره‌ی عقل آن زمان پنهان شده 
  • گشته صدتو حرص و غوغاهای او  ** گشته پنهان حکمت و ایمای او  2060
  • تا که در چاه غرور اندر فتد  ** آنگه از حکمت ملامت بشنود 
  • چون ز بند دام باد او شکست  ** نفس لوامه برو یابید دست