English    Türkçe    فارسی   

5
213-237

  • صد هزاران دارو اندر وی نهان  ** زانک هر دارو بروید زو چنان 
  • جان هر دری دل هر دانه‌ای  ** می‌رود در جو چو داروخانه‌ای 
  • زو یتیمان زمین را پرورش  ** بستگان خشک را از وی روش  215
  • چون نماند مایه‌اش تیره شود  ** هم‌چو ما اندر زمین خیره شود 
  • استعانت آب از حق جل جلاله بعد از تیره شدن 
  • ناله از باطن برآرد کای خدا  ** آنچ دادی دادم و ماندم گدا 
  • ریختم سرمایه بر پاک و پلید  ** ای شه سرمایه‌ده هل من مزید 
  • ابر را گوید ببر جای خوشش  ** هم تو خورشیدا به بالا بر کشش 
  • راههای مختلف می‌راندش  ** تا رساند سوی بحر بی‌حدش  220
  • خود غرض زین آب جان اولیاست  ** کو غسول تیرگیهای شماست 
  • چون شود تیره ز غدر اهل فرش  ** باز گردد سوی پاکی بخش عرش 
  • باز آرد زان طرف دامن کشان  ** از طهارات محیط او درسشان 
  • ز اختلاط خلق یاید اعتدال ** آن اسفر جوید که ارحنا یا بلال
  • ای بلال خوش نوای خوش صهیل ** میذنه بر رو بزن طبل رحیل 225
  • جان سفر رفت و بددن اندر قیام ** وقت رجعت زین سبب گوید سلام
  • از تیمم وا رهاند جمله را ** وز تحری طالبان قبله را
  • این مثل چون واسطه‌ست اندر کلام  ** واسطه شرطست بهر فهم عام 
  • اندر آتش کی رود بی‌واسطه  ** جز سمندر کو رهید از رابطه 
  • واسطه‌ی حمام باید مر ترا  ** تا ز آتش خوش کنی تو طبع را  230
  • چون نتانی شد در آتش چون خلیل  ** گشت حمامت رسول آبت دلیل 
  • سیری از حقست لیک اهل طبع  ** کی رسد بی‌واسطه‌ی نان در شبع 
  • لطف از حقست لیکن اهل تن  ** درنیابد لطف بی‌پرده‌ی چمن 
  • چون نماند واسطه‌ی تن بی‌حجاب  ** هم‌چو موسی نور مه یابد ز جیب 
  • این هنرها آب را هم شاهدست  ** که اندرونش پر ز لطف ایزدست  235
  • گواهی فعل و قول بیرونی بر ضمیر و نور اندرونی 
  • فعل و قول آمد گواهان ضمیر  ** زین دو بر باطن تو استدلال گیر 
  • چون ندارد سیر سرت در درون  ** بنگر اندر بول رنجور از برون