English    Türkçe    فارسی   

5
2501-2525

  • چون که مردی نیست خنجرها چه سود  ** چون نباشد دل ندارد سود خود 
  • از علی میراث داری ذوالفقار  ** بازوی شیر خدا هستت بیار 
  • گر فسونی یاد داری از مسیح  ** کو لب و دندان عیسی ای قبیح 
  • کشتیی سازی ز توزیع و فتوح  ** کو یکی ملاح کشتی هم‌چو نوح 
  • بت شکستی گیرم ابراهیم‌وار  ** کو بت تن را فدی کردن بنار  2505
  • گر دلیلت هست اندر فعل آر  ** تیغ چوبین را بدان کن ذوالفقار 
  • آن دلیلی که ترا مانع شود  ** از عمل آن نقمت صانع بود 
  • خایفان راه را کردی دلیر  ** از همه لرزان‌تری تو زیر زیر 
  • بر همه درس توکل می‌کنی  ** در هوا تو پشه را رگ می‌زنی 
  • ای مخنث پیش رفته از سپاه  ** بر دروغ ریش تو کیرت گواه  2510
  • چون ز نامردی دل آکنده بود  ** ریش و سبلت موجب خنده بود 
  • توبه‌ای کن اشک باران چون مطر  ** ریش و سبلت را ز خنده باز خر 
  • داروی مردی بخور اندر عمل  ** تا شوی خورشید گرم اندر حمل 
  • معده را بگذار و سوی دل خرام  ** تا که بی‌پرده ز حق آید سلام 
  • یک دو گامی رو تکلف ساز خوش  ** عشق گیرد گوش تو آنگاه کش  2515
  • غالب شدن حیله‌ی روباه بر استعصام و تعفف خر و کشیدن روبه خر را سوی شیر به بیشه 
  • روبه اندر حیله پای خود فشرد  ** ریش خر بگرفت و آن خر را ببرد 
  • مطرب آن خانقه کو تا که تفت  ** دف زند که خر برفت و خر برفت 
  • چونک خرگوشی برد شیری به چاه  ** چون نیارد روبهی خر تا گیاه 
  • گوش را بر بند و افسونها مخور  ** جز فسون آن ولی دادگر 
  • آن فسون خوشتر از حلوای او  ** آنک صد حلواست خاک پای او  2520
  • خنبهای خسروانی پر ز می  ** مایه برده از می لبهای وی 
  • عاشق می باشد آن جان بعید  ** کو می لبهای لعلش را ندید 
  • آب شیرین چون نبیند مرغ کور  ** چون نگردد گرد چشمه‌ی آب شور 
  • موسی جان سینه را سینا کند  ** طوطیان کور را بینا کند 
  • خسرو شیرین جان نوبت زدست  ** لاجرم در شهر قند ارزان شدست  2525