English    Türkçe    فارسی   

5
2827-2851

  • اعتمادش نیز بر رازق نبود  ** که بر افشاند برو از غیب جود 
  • تاکنونش فضل بی‌روزی نداشت  ** گرچه گه‌گه بر تنش جوعی گماشت 
  • گر نباشد جوع صد رنج دگر  ** از پی هیضه بر آرد از تو سر 
  • رنج جوع اولی بود خود زان علل  ** هم به لطف و هم به خفت هم عمل  2830
  • رنج جوع از رنجها پاکیزه‌تر  ** خاصه در جوعست صد نفع و هنر 
  • در بیان فضیلت احتما و جوع 
  • جوع خود سلطان داروهاست هین  ** جوع در جان نه چنین خوارش مبین 
  • جمله ناخوش از مجاعت خوش شدست  ** جمله خوشها بی‌مجاعتها ردست 
  • مثل 
  • آن یکی می‌خورد نان فخفره  ** گفت سایل چون بدین استت شره 
  • گفت جوع از صبر چون دوتا شود  ** نان جو در پیش من حلوا شود  2835
  • پس توانم که همه حلوا خورم  ** چون کنم صبری صبورم لاجرم 
  • خود نباشد جوع هر کس را زبون  ** کین علف‌زاریست ز اندازه برون 
  • جوع مر خاصان حق را داده‌اند  ** تا شوند از جوع شیر زورمند 
  • جوع هر جلف گدا را کی دهند  ** چون علف کم نیست پیش او نهند 
  • که بخور که هم بدین ارزانیی  ** تو نه‌ای مرغاب مرغ نانیی  2840
  • حکایت مریدی کی شیخ از حرص و ضمیر او واقف شد او را نصیحت کرد به زبان و در ضمن نصیحت قوت توکل بخشیدش به امر حق 
  • شیخ می‌شد با مریدی بی‌درنگ  ** سوی شهری نان بدانجا بود تنگ 
  • ترس جوع و قحط در فکر مرید  ** هر دمی می‌گشت از غفلت پدید 
  • شیخ آگه بود و واقف از ضمیر  ** گفت او را چند باشی در زحیر 
  • از برای غصه‌ی نان سوختی  ** دیده‌ی صبر و توکل دوختی 
  • تو نه‌ای زان نازنینان عزیز  ** که ترا دارند بی‌جوز و مویز  2845
  • جوع رزق جان خاصان خداست  ** کی زبون هم‌چو تو گیج گداست 
  • باش فارغ تو از آنها نیستی  ** که درین مطبخ تو بی‌نان بیستی 
  • کاسه بر کاسه‌ست و نان بر نان مدام  ** از برای این شکم‌خواران عام 
  • چون بمیرد می‌رود نان پیش پیش  ** کای ز بیم بی‌نوایی کشته خویش 
  • تو برفتی ماند نان برخیز گیر  ** ای بکشته خویش را اندر زحیر  2850
  • هین توکل کن ملرزان پا و دست  ** رزق تو بر تو ز تو عاشق‌ترست