English    Türkçe    فارسی   

5
287-311

  • ذات ایمان نعمت و لوتیست هول  ** ای قناعت کرده از ایمان به قول 
  • بیان آنک نور که غذای جانست غذای جسم اولیا می‌شود تا او هم یار می‌شود روح را کی اسلم شیطانی علی یدی 
  • گرچه آن مطعوم جانست و نظر  ** جسم را هم زان نصیبست ای پسر 
  • گر نگشتی دیو جسم آن را اکول  ** اسلم الشیطان نفرمودی رسول 
  • دیو زان لوتی که مرده حی شود  ** تا نیاشامد مسلمان کی شود  290
  • دیو بر دنیاست عاشق کور و کر  ** عشق را عشقی دگر برد مگر 
  • از نهان‌خانه‌ی یقین چون می‌چشد  ** اندک‌اندک رخت عشق آنجا کشد 
  • یا حریص االبطن عرج هکذا  ** انما المنهاج تبدیل الغذا 
  • یا مریض القلب عرج للعلاج  ** جملة التدبیر تبدیل المزاج 
  • ایها المحبوس فی رهن الطعام  ** سوف تنجو ان تحملت الفطام  295
  • ان فی‌الجوع طعام وافر  ** افتقدها وارتج یا نافر 
  • اغتذ بالنور کن مثل البصر  ** وافق الاملاک یا خیر البشر 
  • چون ملک تسبیح حق را کن غذا  ** تا رهی هم‌چون ملایک از اذا 
  • جبرئیل ار سوی جیفه کم تند  ** او به قوت کی ز کرکس کم زند 
  • حبذا خوانی نهاده در جهان  ** لیک از چشم خسیسان بس نهان  300
  • گر جهان باغی پر از نعمت شود ** قسم موش و مار هم خاکی بود
  • انکار اهل تن غذای روح را و لرزیدن ایشان بر غذای خسیس 
  • قسم او خاکست گر دی گر بهار  ** میر کونی خاک چون نوشی چو مار 
  • در میان چوب گوید کرم چوب  ** مر کرا باشد چنین حلوای خوب 
  • کرم سرگین در میان آن حدث  ** در جهان نقلی نداند جز خبث 
  • مناجات 
  • ای خدای بی‌نظیر ایثار کن  ** گوش را چون حلقه دادی زین سخن  305
  • گوش ما گیر و بدان مجلس کشان  ** کز رحیقت می‌خورند آن سرخوشان 
  • چون به ما بویی رسانیدی ازین  ** سر مبند آن مشک را ای رب دین 
  • از تو نوشند ار ذکورند ار اناث  ** بی‌دریغی در عطا یا مستغاث 
  • ای دعا ناگفته از تو مستجاب  ** داده دل را هر دمی صد فتح باب 
  • چند حرفی نقش کردی از رقوم  ** سنگها از عشق آن شد هم‌چو موم  310
  • نون ابرو صاد چشم و جیم گوش  ** بر نوشتی فتنه‌ی صد عقل و هوش