English    Türkçe    فارسی   

5
2988-3012

  • باز از بعد گنه لعنت کنی  ** بر بلیس ایرا کزویی منحنی 
  • این دو ضد عرضه کننده‌ت در سرار  ** در حجاب غیب آمد عرضه‌دار 
  • چونک پرده‌ی غیب برخیزد ز پیش  ** تو ببینی روی دلالان خویش  2990
  • وآن سخنشان وا شناسی بی‌گزند  ** که آن سخن‌گویان نهان اینها بدند 
  • دیو گوید ای اسیر طبع و تن  ** عرضه می‌کردم نکردم زور من 
  • وآن فرشته گویدت من گفتمت  ** که ازین شادی فزون گردد غمت 
  • آن فلان روزت نگفتم من چنان  ** که از آن سویست ره سوی جنان 
  • ما محب جان و روح افزای تو  ** ساجدان مخلص بابای تو  2995
  • این زمانت خدمتی هم می‌کنیم  ** سوی مخدومی صلایت می‌زنیم 
  • آن گره بابات را بوده عدی  ** در خطاب اسجدوا کرده ابا 
  • آن گرفتی آن ما انداختی  ** حق خدمتهای ما نشناختی 
  • این زمان ما را و ایشان را عیان  ** در نگر بشناس از لحن و بیان 
  • نیم شب چون بشنوی رازی ز دوست  ** چون سخن گوید سحر دانی که اوست  3000
  • ور دو کس در شب خبر آرد ترا  ** روز از گفتن شناسی هر دو را 
  • بانگ شیر و بانگ سگ در شب رسید  ** صورت هر دو ز تاریکی ندید 
  • روز شد چون باز در بانگ آمدند  ** پس شناسدشان ز بانگ آن هوشمند 
  • مخلص این که دیو و روح عرضه‌دار  ** هر دو هستند از تتمه‌ی اختیار 
  • اختیاری هست در ما ناپدید  ** چون دو مطلب دید آید در مزید  3005
  • اوستادان کودکان را می‌زنند  ** آن ادب سنگ سیه را کی کنند 
  • هیچ گویی سنگ را فردا بیا  ** ور نیایی من دهم بد را سزا 
  • هیچ عاقل مر کلوخی را زند  ** هیچ با سنگی عتابی کس کند 
  • در خرد جبر از قدر رسواترست  ** زانک جبری حس خود را منکرست 
  • منکر حس نیست آن مرد قدر  ** فعل حق حسی نباشد ای پسر  3010
  • منکر فعل خداوند جلیل  ** هست در انکار مدلول دلیل 
  • آن بگوید دود هست و نار نی  ** نور شمعی بی ز شمعی روشنی