English    Türkçe    فارسی   

5
3040-3064

  • چون همی‌خایی تو دندان بر عدو  ** چون همی بینی گناه و جرم ازو  3040
  • گر ز سقف خانه چوبی بشکند  ** بر تو افتد سخت مجروحت کند 
  • هیچ خشمی آیدت بر چوب سقف  ** هیچ اندر کین او باشی تو وقف 
  • که چرا بر من زد و دستم شکست  ** او عدو و خصم جان من بدست 
  • کودکان خرد را چون می‌زنی  ** چون بزرگان را منزه می‌کنی 
  • آنک دزدد مال تو گویی بگیر  ** دست و پایش را ببر سازش اسیر  3045
  • وآنک قصد عورت تو می‌کند  ** صد هزاران خشم از تو می‌دمد 
  • گر بیاید سیل و رخت تو برد  ** هیچ با سیل آورد کینی خرد 
  • ور بیامد باد و دستارت ربود  ** کی ترا با باد دل خشمی نمود 
  • خشم در تو شد بیان اختیار  ** تا نگویی جبریانه اعتذار 
  • گر شتربان اشتری را می‌زند  ** آن شتر قصد زننده می‌کند  3050
  • خشم اشتر نیست با آن چوب او  ** پس ز مختاری شتر بردست بو 
  • هم‌چنین سگ گر برو سنگی زنی  ** بر تو آرد حمله گردد منثنی 
  • سنگ را گر گیرد از خشم توست  ** که تو دوری و ندارد بر تو دست 
  • عقل حیوانی چو دانست اختیار  ** این مگو ای عقل انسان شرم دار 
  • روشنست این لیکن از طمع سحور  ** آن خورنده چشم می‌بندد ز نور  3055
  • چونک کلی میل او نان خوردنیست  ** رو به تاریکی نهد که روز نیست 
  • حرص چون خورشید را پنهان کند  ** چه عجب گر پشت بر برهان کند 
  • حکایت هم در بیان تقریر اختیار خلق و بیان آنک تقدیر و قضا سلب کننده‌ی اختیار نیست 
  • گفت دزدی شحنه را کای پادشاه  ** آنچ کردم بود آن حکم اله 
  • گفت شحنه آنچ من هم می‌کنم  ** حکم حقست ای دو چشم روشنم 
  • از دکانی گر کسی تربی برد  ** کین ز حکم ایزدست ای با خرد  3060
  • بر سرش کوبی دو سه مشت ای کره  ** حکم حقست این که اینجا باز نه 
  • در یکی تره چو این عذر ای فضول  ** می‌نیاید پیش بقالی قبول 
  • چون بدین عذر اعتمادی می‌کنی  ** بر حوالی اژدهایی می‌تنی 
  • از چنین عذر ای سلیم نانبیل  ** خون و مال و زن همه کردی سبیل