English    Türkçe    فارسی   

5
3121-3145

  • امر امر آن فلان خواجه‌ست هین  ** چیست یعنی با جز او کمتر نشین 
  • گرد خواجه گرد چون امر آن اوست  ** کو کشد دشمن رهاند جان دوست 
  • هرچه او خواهد همان یابی یقین  ** یاوه کم رو خدمت او برگزین 
  • نی چو حاکم اوست گرد او مگرد  ** تا شوی نامه سیاه و روی زود 
  • حق بود تاویل که آن گرمت کند  ** پر امید و چست و با شرمت کند  3125
  • ور کند سستت حقیقت این بدان  ** هست تبدیل و نه تاویلست آن 
  • این برای گرم کردن آمدست  ** تا بگیرد ناامیدان را دو دست 
  • معنی قرآن ز قرآن پرس و بس  ** وز کسی که آتش زدست اندر هوس 
  • پیش قرآن گشت قربانی و پست  ** تا که عین روح او قرآن شدست 
  • روغنی کو شد فدای گل به کل  ** خواه روغن بوی کن خواهی تو گل  3130
  • و هم‌چنین قد جف القلم یعنی جف القلم و کتب لا یستوی الطاعة والمعصیة لا یستوی الامانة و السرقة جف القلم ان لا یستوی الشکر و الکفران جف القلم ان الله لا یضیع اجر المحسنین 
  • هم‌چنین تاویل قد جف القلم  ** بهر تحریضست بر شغل اهم 
  • پس قلم بنوشت که هر کار را  ** لایق آن هست تاثیر و جزا 
  • کژ روی جف القلم کژ آیدت  ** راستی آری سعادت زایدت 
  • ظلم آری مدبری جف القلم  ** عدل آری بر خوری جف القلم 
  • چون بدزدد دست شد جف القلم  ** خورد باده مست شد جف القلم  3135
  • تو روا داری روا باشد که حق  ** هم‌چو معزول آید از حکم سبق 
  • که ز دست من برون رفتست کار  ** پیش من چندین میا چندین مزار 
  • بلک معنی آن بود جف القلم  ** نیست یکسان پیش من عدل و ستم 
  • فرق بنهادم میان خیر و شر  ** فرق بنهادم ز بد هم از بتر 
  • ذره‌ای گر در تو افزونی ادب  ** باشد از یارت بداند فضل رب  3140
  • قدر آن ذره ترا افزون دهد  ** ذره چون کوهی قدم بیرون نهد 
  • پادشاهی که به پیش تخت او  ** فرق نبود از امین و ظلم‌جو 
  • آنک می‌لرزد ز بیم رد او  ** وانک طعنه می‌زند در جد او 
  • فرق نبود هر دو یک باشد برش  ** شاه نبود خاک تیره بر سرش 
  • ذره‌ای گر جهد تو افزون بود  ** در ترازوی خدا موزون بود  3145