English    Türkçe    فارسی   

5
3297-3321

  • پس همه اجسام و اشیا تبصرون  ** واندرو قوتست و سم لاتبصرون 
  • هست هر جسمی چو کاسه و کوزه‌ای  ** اندرو هم قوت و هم دلسوزه‌ای 
  • کاسه پیدا اندرو پنهان رغد  ** طاعمش داند کزان چه می‌خورد 
  • صورت یوسف چو جامی بود خوب  ** زان پدر می‌خورد صد باده‌ی طروب  3300
  • باز اخوان را از آن زهراب بود  ** کان دریشان خشم و کینه می‌فزود 
  • باز از وی مر زلیخا را سکر  ** می‌کشید از عشق افیونی دگر 
  • غیر آنچ بود مر یعقوب را  ** بود از یوسف غذا آن خوب را 
  • گونه‌گونه شربت و کوزه یکی  ** تا نماند در می غیبت شکی 
  • باده از غیبست و کوزه زین جهان  ** کوزه پیدا باده در وی بس نهان  3305
  • بس نهان از دیده‌ی نامحرمان  ** لیک بر محرم هویدا و عیان 
  • یا الهی سکرت ابصارنا  ** فاعف عنا اثقلت اوزارنا 
  • یا خفیا قد ملات الخافقین  ** قد علوت فوق نور المشرقین 
  • انت سر کاشف اسرارنا  ** انت فجر مفجر انهارنا 
  • یا خفی الذات محسوس العطا  ** انت کالماء و نحن کالرحا  3310
  • انت کالریح و نحن کالغبار  ** تختفی الریح و غبراها جهار 
  • تو بهاری ما چو باغ سبز خوش  ** او نهان و آشکارا بخششش 
  • تو چو جانی ما مثال دست و پا  ** قبض و بسط دست از جان شد روا 
  • تو چو عقلی ما مثال این زبان  ** این زبان از عقل دارد این بیان 
  • تو مثال شادی و ما خنده‌ایم  ** که نتیجه‌ی شادی فرخنده‌ایم  3315
  • جنبش ما هر دمی خود اشهدست  ** که گواه ذوالجلال سرمدست 
  • گردش سنگ آسیا در اضطراب  ** اشهد آمد بر وجود جوی آب 
  • ای برون از وهم و قال و قیل من  ** خاک بر فرق من و تمثیل من 
  • بنده نشکیبد ز تصویر خوشت  ** هر دمت گوید که جانم مفرشت 
  • هم‌چو آن چوپان که می‌گفت ای خدا  ** پیش چوپان و محب خود بیا  3320
  • تا شپش جویم من از پیراهنت  ** چارقت دوزم ببوسم دامنت