English    Türkçe    فارسی   

5
3372-3396

  • پرس پرسان کین مذن کو کجاست  ** که صلا و بانگ او راحت‌فزاست 
  • هین چه راحت بود زان آواز زشت  ** گفت که آوازش فتاد اندر کنشت 
  • دختری دارم لطیف و بس سنی  ** آرزو می‌بود او را مؤمنی 
  • هیچ این سودا نمی‌رفت از سرش  ** پندها می‌داد چندین کافرش  3375
  • در دل او مهر ایمان رسته بود  ** هم‌چو مجمر بود این غم من چو عود 
  • در عذاب و درد و اشکنجه بدم  ** که بجنبد سلسله‌ی او دم به دم 
  • هیچ چاره می‌ندانستم در آن  ** تا فرو خواند این مذن آن اذان 
  • گفت دختر چیست این مکروه بانگ  ** که بگوشم آمد این دو چار دانگ 
  • من همه عمر این چنین آواز زشت  ** هیچ نشنیدم درین دیر و کنشت  3380
  • خوهرش گفتا که این بانگ اذان  ** هست اعلام و شعار مومنان 
  • باورش نامد بپرسید از دگر  ** آن دگر هم گفت آری ای پدر 
  • چون یقین گشتش رخ او زرد شد  ** از مسلمانی دل او سرد شد 
  • باز رستم من ز تشویش و عذاب  ** دوش خوش خفتم در آن بی‌خوف خواب 
  • راحتم این بود از آواز او  ** هدیه آوردم به شکر آن مرد کو  3385
  • چون بدیدش گفت این هدیه پذیر  ** که مرا گشتی مجیر و دستگیر 
  • آنچ کردی با من از احسان و بر  ** بنده‌ی تو گشته‌ام من مستمر 
  • گر به مال و ملک و ثروت فردمی  ** من دهانت را پر از زر کردمی 
  • هست ایمان شما زرق و مجاز  ** راه‌زن هم‌چون که آن بانگ نماز 
  • لیک از ایمان و صدق بایزید  ** چند حسرت در دل و جانم رسید  3390
  • هم‌چو آن زن کو جماع خر بدید  ** گفت آوه چیست این فحل فرید 
  • گر جماع اینست بردند این خران  ** بر کس ما می‌ریند این شوهران 
  • داد جمله داد ایمان بایزید  ** آفرینها بر چنین شیر فرید 
  • قطره‌ای ز ایمانش در بحر ار رود  ** بحر اندر قطره‌اش غرقه شود 
  • هم‌چو ز آتش ذره‌ای در بیشه‌ها  ** اندر آن ذره شود بیشه فنا  3395
  • چون خیالی در دل شه یا سپاه  ** کرد اندر جنگ خصمان را تباه