English    Türkçe    فارسی   

5
3380-3404

  • من همه عمر این چنین آواز زشت  ** هیچ نشنیدم درین دیر و کنشت  3380
  • خوهرش گفتا که این بانگ اذان  ** هست اعلام و شعار مومنان 
  • باورش نامد بپرسید از دگر  ** آن دگر هم گفت آری ای پدر 
  • چون یقین گشتش رخ او زرد شد  ** از مسلمانی دل او سرد شد 
  • باز رستم من ز تشویش و عذاب  ** دوش خوش خفتم در آن بی‌خوف خواب 
  • راحتم این بود از آواز او  ** هدیه آوردم به شکر آن مرد کو  3385
  • چون بدیدش گفت این هدیه پذیر  ** که مرا گشتی مجیر و دستگیر 
  • آنچ کردی با من از احسان و بر  ** بنده‌ی تو گشته‌ام من مستمر 
  • گر به مال و ملک و ثروت فردمی  ** من دهانت را پر از زر کردمی 
  • هست ایمان شما زرق و مجاز  ** راه‌زن هم‌چون که آن بانگ نماز 
  • لیک از ایمان و صدق بایزید  ** چند حسرت در دل و جانم رسید  3390
  • هم‌چو آن زن کو جماع خر بدید  ** گفت آوه چیست این فحل فرید 
  • گر جماع اینست بردند این خران  ** بر کس ما می‌ریند این شوهران 
  • داد جمله داد ایمان بایزید  ** آفرینها بر چنین شیر فرید 
  • قطره‌ای ز ایمانش در بحر ار رود  ** بحر اندر قطره‌اش غرقه شود 
  • هم‌چو ز آتش ذره‌ای در بیشه‌ها  ** اندر آن ذره شود بیشه فنا  3395
  • چون خیالی در دل شه یا سپاه  ** کرد اندر جنگ خصمان را تباه 
  • یک ستاره در محمد رخ نمود  ** تا فنا شد گوهر گبر و جهود 
  • آنک ایمان یافت رفت اندر امان  ** کفرهای باقیان شد دو گمان 
  • کفر صرف اولین باری نماند  ** یا مسلمانی و یا بیمی نشاند 
  • این به حیله آب و روغن کردنیست  ** این مثلها کفو ذره‌ی نور نیست  3400
  • ذره نبود جز حقیری منجسم  ** ذره نبود شارق لا ینقسم 
  • گفتن ذره مرادی دان خفی  ** محرم دریا نه‌ای این دم کفی 
  • آفتاب نیر ایمان شیخ  ** گر نماید رخ ز شرق جان شیخ 
  • جمله پستی گنج گیرد تا ثری  ** جمله بالا خلد گیرد اخضری