English    Türkçe    فارسی   

5
352-376

  • ما نه مرغان هوا نه خانگی  ** دانه‌ی ما دانه‌ی بی‌دانگی 
  • زان فراخ آمد چنین روزی ما  ** که دریدن شد قبادوزی ما 
  • سبب آنک فرجی را نام فرجی نهادند از اول 
  • صوفیی بدرید جبه در حرج  ** پیشش آمد بعد به دریدن فرج 
  • کرد نام آن دریده فرجی  ** این لقب شد فاش زان مرد نجی  355
  • این لقب شد فاش و صافش شیخ برد  ** ماند اندر طبع خلقان حرف درد 
  • هم‌چنین هر نام صافی داشتست  ** اسم را چون دردیی بگذاشتست 
  • هر که گل خوارست دردی را گرفت  ** رفت صوفی سوی صافی ناشکفت 
  • گفت لابد درد را صافی بود  ** زین دلالت دل به صفوت می‌رود 
  • درد عسر افتاد و صافش یسر او  ** صاف چون خرما و دردی بسر او  360
  • یسر با عسرست هین آیس مباش  ** راه داری زین ممات اندر معاش 
  • روح خواهی جبه بشکاف ای پسر  ** تا از آن صفوت برآری زود سر 
  • هست صوفی آنک شد صفوت‌طلب  ** نه از لباس صوف و خیاطی و دب 
  • صوفیی گشته به پیش این لام  ** الخیاطه واللواطه والسلام 
  • بر خیال آن صفا و نام نیک  ** رنگ پوشیدن نکو باشد ولیک  365
  • بر خیالش گر روی تا اصل او  ** نی چو عباد خیال تو به تو 
  • دور باش غیرتت آمد خیال  ** گرد بر گرد سراپرده‌ی جمال 
  • بسته هر جوینده را که راه نیست  ** هر خیالش پیش می‌آید بیست 
  • جز مگر آن تیزکوش تیزهوش  ** کش بود از جیش نصرتهاش جوش 
  • نجهد از تخییلها نی شه شود  ** تیر شه بنماید آنگه ره شود  370
  • این دل سرگشته را تدبیر بخش  ** وین کمانهای دوتو را تیر بخش 
  • جرعه‌ای بر ریختی زان خفیه جام  ** بر زمین خاک من کاس الکرام 
  • هست بر زلف و رخ از جرعه‌ش نشان  ** خاک را شاهان همی‌لیسند از آن 
  • جرعه حسنست اندر خاک گش  ** که به صد دل روز و شب می‌بوسیش 
  • جرعه خاک آمیز چون مجنون کند  ** مر ترا تا صاف او خود چون کند  375
  • هر کسی پیش کلوخی جامه‌چاک  ** که آن کلوخ از حسن آمد جرعه‌ناک