English    Türkçe    فارسی   

5
3557-3581

  • لیک جان از دست من او کی برد  ** گیر هم‌چون مرغ بالا بر پرد 
  • تیر قهر خویش بر پرش زنم  ** پر و بال مردریگش بر کنم 
  • گر رود در سنگ سخت از کوششم  ** از دل سنگش کنون بیرون کشم 
  • من برانم بر تن او ضربتی  ** که بود قوادکان را عبرتی  3560
  • با همه سالوس با ما نیز هم  ** داد او و صد چو او این دم دهم 
  • خشم خون‌خوارش شده بد سرکشی  ** از دهانش می بر آمد آتشی 
  • دو بار دست و پای امیر را بوسیدن و لابه کردن شفیعان و همسایگان زاهد 
  • آن شفیعان از دم هیهای او  ** چند بوسیدند دست و پای او 
  • کای امیر از تو نشاید کین کشی  ** گر بشد باده تو بی‌باده خوشی 
  • باده سرمایه ز لطف تو برد  ** لطف آب از لطف تو حسرت خورد  3565
  • پادشاهی کن ببخشش ای رحیم  ** ای کریم ابن الکریم ابن الکریم 
  • هر شرابی بنده‌ی این قد و خد  ** جمله مستان را بود بر تو حسد 
  • هیچ محتاج می گلگون نه‌ای  ** ترک کن گلگونه تو گلگونه‌ای 
  • ای رخ چون زهره‌ات شمس الضحی  ** ای گدای رنگ تو گلگونه‌ها 
  • باده کاندر خنب می‌جوشد نهان  ** ز اشتیاق روی تو جوشد چنان  3570
  • ای همه دریا چه خواهی کرد نم  ** وی همه هستی چه می‌جویی عدم 
  • ای مه تابان چه خواهی کرد گرد  ** ای که مه در پیش رویت روی‌زرد 
  • تاج کرمناست بر فرق سرت  ** طوق اعطیناک آویز برت 
  • تو خوش و خوبی و کان هر خوشی  ** تو چرا خود منت باده کشی 
  • جوهرست انسان و چرخ او را عرض  ** جمله فرع و پایه‌اند و او غرض  3575
  • ای غلامت عقل و تدبیرات و هوش  ** چون چنینی خویش را ارزان فروش 
  • خدمتت بر جمله هستی مفترض  ** جوهری چون نجده خواهد از عرض 
  • علم جویی از کتبها ای فسوس  ** ذوق جویی تو ز حلوا ای فسوس 
  • بحر علمی در نمی پنهان شده  ** در سه گز تن عالمی پنهان شده 
  • می چه باشد یا سماع و یا جماع  ** تا بجویی زو نشاط و انتفاع  3580
  • آفتاب از ذره‌ای شد وام خواه  ** زهره‌ای از خمره‌ای شد جام‌خواه