English    Türkçe    فارسی   

5
3771-3795

  • کی توانی کرد در خون آشنا  ** چون نه‌ای با جنگ مردان آشنا 
  • که ز طاقاطاق گردنها زدن  ** طاق‌طاق جامه کوبان ممتهن 
  • بس تن بی‌سر که دارد اضطراب  ** بس سر بی‌تن به خون بر چون حباب 
  • زیر دست و پای اسپان در غزا  ** صد فنا کن غرقه گشته در فنا 
  • این چنین هوشی که از موشی پرید  ** اندر آن صف تیغ چون خواهد کشید  3775
  • چالش است آن حمزه خوردن نیست این  ** تا تو برمالی بخوردن آستین 
  • نیست حمزه خوردن اینجا تیغ بین  ** حمزه‌ای باید درین صف آهنین 
  • کار هر نازک‌دلی نبود قتال  ** که گریزد از خیالی چون خیال 
  • کار ترکانست نه ترکان برو  ** جای ترکان هست خانه خانه شو 
  • حکایت عیاضی رحمه‌الله کی هفتاد غزو کرده بود سینه برهنه بر امید شهید شدن چون از آن نومید شد از جهاد اصغر رو به جهاد اکبر آورد و خلوت گزید ناگهان طبل غازیان شنید نفس از اندرون زنجیر می‌درانید سوی غزا و متهم داشتن او نفس خود را درین رغبت 
  • گفت عیاضی نود بار آمدم  ** تن برهنه بوک زخمی آیدم  3780
  • تن برهنه می‌شدم در پیش تیر  ** تا یکی تیری خورم من جای‌گیر 
  • تیر خوردن بر گلو یا مقتلی  ** در نیابد جز شهیدی مقبلی 
  • بر تنم یک جایگه بی‌زخم نیست  ** این تنم از تیر چون پرویز نیست 
  • لیک بر مقتل نیامد تیرها  ** کار بخت است این نه جلدی و دها 
  • چون شهیدی روزی جانم نبود  ** رفتم اندر خلوت و در چله زود  3785
  • در جهاد اکبر افکندم بدن  ** در ریاضت کردن و لاغر شدن 
  • بانگ طبل غازیان آمد به گوش  ** که خرامیدند جیش غزوکوش 
  • نفس از باطن مرا آواز داد  ** که به گوش حس شنیدم بامداد 
  • خیز هنگام غزا آمد برو  ** خویش را در غزو کردن کن گرو 
  • گفتم ای نفس خبیث بی‌وفا  ** از کجا میل غزا تو از کجا  3790
  • راست گوی ای نفس کین حیلت‌گریست  ** ورنه نفس شهوت از طاعت بریست 
  • گر نگویی راست حمله آرمت  ** در ریاضت سخت‌تر افشارمت 
  • نفس بانگ آورد آن دم از درون  ** با فصاحت بی‌دهان اندر فسون 
  • که مرا هر روز اینجا می‌کشی  ** جان من چون جان گبران می‌کشی 
  • هیچ کس را نیست از حالم خبر  ** که مرا تو می‌کشی بی‌خواب و خور  3795