English    Türkçe    فارسی   

5
3888-3912

  • چونک خود را او بدان حوری نمود  ** مردی او هم‌چنین بر پای بود 
  • با چنان شیری به چالش گشت جفت  ** مردی او مانده بر پای و نخفت 
  • آن بت شیرین‌لقای ماه‌رو  ** در عجب در ماند از مردی او  3890
  • جفت شد با او به شهوت آن زمان  ** متحد گشتند حالی آن دو جان 
  • ز اتصال این دو جان با همدگر  ** می‌رسد از غیبشان جانی دگر 
  • رو نماید از طریق زادنی  ** گر نباشد از علوقش ره‌زنی 
  • هر کجا دو کس به مهری یا به کین  ** جمع آید ثالثی زاید یقین 
  • لیک اندر غیب زاید آن صور  ** چون روی آن سو ببینی در نظر  3895
  • آن نتایج از قرانات تو زاد  ** هین مگرد از هر قرینی زود شاد 
  • منتظر می‌باش آن میقات را  ** صدق دان الحاق ذریات را 
  • کز عمل زاییده‌اند و از علل  ** هر یکی را صورت و نطق و طلل 
  • بانگشان درمی‌رسد زان خوش حجال  ** کای ز ما غافل هلا زوتر تعال 
  • منتظر در غیب جان مرد و زن  ** مول مولت چیست زوتر گام زن  3900
  • راه گم کرد او از آن صبح دروغ  ** چون مگس افتاد اندر دیگ دوغ 
  • پشیمان شدن آن سرلشکر از آن خیانت کی کرد و سوگند دادن او آن کنیزک را کی به خلیفه باز نگوید از آنچ رفت 
  • چند روزی هم بر آن بد بعد از آن  ** شد پشیمان او از آن جرم گران 
  • داد سوگندش کای خورشیدرو  ** با خلیفه زینچ شد رمزی مگو 
  • چون ندید او را خلیفه مست گشت  ** پس ز بام افتاد او را نیز طشت 
  • دید صد چندان که وصفش کرده بود  ** کی بود خود دیده مانند شنود  3905
  • وصف تصویرست بهر چشم هوش  ** صورت آن چشم دان نه زان گوش 
  • کرد مردی از سخن‌دانی سال  ** حق و باطل چیست ای نیکو مقال 
  • گوش را بگرفت و گفت این باطلست  ** چشم حقست و یقینش حاصلست 
  • آن به نسبت باطل آمد پیش این  ** نسبتست اغلب سخنها ای امین 
  • ز آفتاب ار کرد خفاش احتجاب  ** نیست محجوب از خیال آفتاب  3910
  • خوف او را خود خیالش می‌دهد  ** آن خیالش سوی ظلمت می‌کشد 
  • آن خیال نور می‌ترساندش  ** بر شب ظلمات می‌چفساندش