English    Türkçe    فارسی   

5
392-416

  • گر روا بد ناله کردم از عدم  ** ور نبود این گفتنی نک تن زدم 
  • این بیان بط حرص منثنیست  ** از خلیل آموز که آن بط کشتنیست 
  • هست در بط غیر این بس خیر و شر  ** ترسم از فوت سخنهای دگر 
  • صفت طاوس و طبع او و سبب کشتن ابراهیم علیه‌السلام او را 
  • آمدیم اکنون به طاوس دورنگ  ** کو کند جلوه برای نام و ننگ  395
  • همت او صید خلق از خیر و شر  ** وز نتیجه و فایده‌ی آن بی‌خبر 
  • بی‌خبر چون دام می‌گیرد شکار  ** دام را چه علم از مقصود کار 
  • دام را چه ضر و چه نفع از گرفت  ** زین گرفت بیهده‌ش دارم شگفت 
  • ای برادر دوستان افراشتی  ** با دو صد دلداری و بگذاشتی 
  • کارت این بودست از وقت ولاد  ** صید مردم کردن از دام وداد  400
  • زان شکار و انبهی و باد و بود  ** دست در کن هیچ یابی تار و پود 
  • بیشتر رفتست و بیگاهست روز  ** تو به جد در صید خلقانی هنوز 
  • آن یکی می‌گیر و آن می‌هل ز دام  ** وین دگر را صید می‌کن چون لام 
  • باز این را می‌هل و می‌جو دگر  ** اینت لعب کودکان بی‌خبر 
  • شب شود در دام تو یک صید نی  ** دام بر تو جز صداع و قید نی  405
  • پس تو خود را صید می‌کردی به دام  ** که شدی محبوس و محرومی ز کام 
  • در زمانه صاحب دامی بود  ** هم‌چو ما احمق که صید خود کند 
  • چون شکار خوک آمد صید عام  ** رنج بی‌حد لقمه خوردن زو حرام 
  • آنک ارزد صید را عشقست و بس  ** لیک او کی گنجد اندر دام کس 
  • تو مگر آیی و صید او شوی  ** دام بگذاری به دام او روی  410
  • عشق می‌گوید به گوشم پست پست  ** صید بودن خوش‌تر از صیادیست 
  • گول من کن خویش را و غره شو  ** آفتابی را رها کن ذره شو 
  • بر درم ساکن شو و بی‌خانه باش  ** دعوی شمعی مکن پروانه باش 
  • تا ببینی چاشنی زندگی  ** سلطنت بینی نهان در بندگی 
  • نعل بینی بازگونه در جهان  ** تخته‌بندان را لقب گشته شهان  415
  • بس طناب اندر گلو و تاج دار  ** بر وی انبوهی که اینک تاجدار