English    Türkçe    فارسی   

5
4083-4107

  • سر فرود انداختند آن مهتران  ** عذرجویان گشه زان نسیان به جان 
  • از دل هر یک دو صد آه آن زمان  ** هم‌چو دودی می‌شدی تا آسمان 
  • کرد اشارت شه به جلاد کهن  ** که ز صدرم این خسان را دور کن  4085
  • این خسان چه لایق صدر من‌اند  ** کز پی سنگ امر ما را بشکنند 
  • امر ما پیش چنین اهل فساد  ** بهر رنگین سنگ شد خوار و کساد 
  • قصد شاه به کشتن امرا و شفاعت کردن ایاز پیش تخت سلطان کی ای شاه عالم العفو اولی 
  • پس ایاز مهرافزا بر جهید  ** پیش تخت آن الغ سلطان دوید 
  • سجده‌ای کرد و گلوی خود گرفت  ** کای قبادی کز تو چرخ آرد شگفت 
  • ای همایی که همایان فرخی  ** از تو دارند و سخاوت هر سخی  4090
  • ای کریمی که کرمهای جهان  ** محو گردد پیش ایثارت نهان 
  • ای لطیفی که گل سرخت بدید  ** از خجالت پیرهن را بر درید 
  • از غفوری تو غفران چشم‌سیر  ** روبهان بر شیر از عفو تو چیر 
  • جز که عفو تو کرا دارد سند  ** هر که با امر تو بی‌باکی کند 
  • غفلت و گستاخی این مجرمان  ** از وفور عفو تست ای عفولان  4095
  • دایما غفلت ز گستاخی دمد  ** که برد تعظیم از دیده رمد 
  • غفلت و نسیان بد آموخته  ** ز آتش تعظیم گردد سوخته 
  • هیبتش بیداری و فطنت دهد  ** سهو نسیان از دلش بیرون جهد 
  • وقت غارت خواب ناید خلق را  ** تا بنرباید کسی زو دلق را 
  • خواب چون در می‌رمد از بیم دلق  ** خواب نسیان کی بود با بیم حلق  4100
  • لاتاخذ ان نسینا شد گواه  ** که بود نسیان بوجهی هم گناه 
  • زانک استکمال تعظیم او نکرد  ** ورنه نسیان در نیاوردی نبرد 
  • گرچه نسیان لابد و ناچار بود  ** در سبب ورزیدن او مختار بود 
  • که تهاون کرد در تعظیمها  ** تا که نسیان زاد یا سهو و خطا 
  • هم‌چو مستی کو جنایتها کند  ** گوید او معذور بودم من ز خود  4105
  • گویدش لیکن سبب ای زشتکار  ** از تو بد در رفتن آن اختیار 
  • بی‌خودی نامد بخود تش خواندی  ** اختیارت خود نشد تش راندی