English    Türkçe    فارسی   

5
4140-4164

  • از انا چون رست اکنون شد انا  ** آفرینها بر انای بی عنا  4140
  • کو گریزان و انایی در پیش  ** می‌دود چون دید وی را بی ویش 
  • طالب اویی نگردد طالبت  ** چون بمردی طالبت شد مطلبت 
  • زنده‌ای کی مرده‌شو شوید ترا  ** طالبی کی مطلبت جوید ترا 
  • اندرین بحث ار خرده ره‌بین بدی  ** فخر رازی رازدان دین بدی 
  • لیک چون من لمن یذق لم یدر بود  ** عقل و تخییلات او حیرت فزود  4145
  • کی شود کشف از تفکر این انا  ** آن انا مکشوف شد بعد از فنا 
  • می‌فتد این عقلها در افتقاد  ** در مغا کی حلول و اتحاد 
  • ای ایاز گشته فانی ز اقتراب  ** هم‌چو اختر در شعاع آفتاب 
  • بلک چون نطفه مبدل تو به تن  ** نه از حلول و اتحادی مفتتن 
  • عفو کن ای عفو در صندوق تو  ** سابق لطفی همه مسبوق تو  4150
  • من کی باشم که بگویم عفو کن  ** ای تو سلطان و خلاصه‌ی امر کن 
  • من کی باشم که بوم من با منت  ** ای گرفته جمله منها دامنت 
  • مجرم دانستن ایاز خود را درین شفاعت‌گری و عذر این جرم خواستن و در آن عذرگویی خود را مجرم دانستن و این شکستگی از شناخت و عظمت شاه خیزد کی انا اعلمکم بالله و اخشیکم لله و قال الله تعالی انما یخشی الله من عباده العلما 
  • من کی آرم رحم خلم آلود را  ** ره نمایم حلم علم‌اندود را 
  • صد هزاران صفع را ارزانیم  ** گر زبون صفعها گردانیم 
  • من چه گویم پیشت اعلامت کنم  ** یا که وا یادت دهم شرط کرم  4155
  • آنچ معلوم تو نبود چیست آن  ** وآنچ یادت نیست کو اندر جهان 
  • ای تو پاک از جهل و علمت پاک از آن  ** که فراموشی کند بر وی نهان 
  • هیچ کس را تو کسی انگاشتی  ** هم‌چو خورشیدش به نور افراشتی 
  • چون کسم کردی اگر لابه کنم  ** مستمع شو لابه‌ام را از کرم 
  • زانک از نقشم چو بیرون برده‌ای  ** آن شفاعت هم تو خود را کرده‌ای  4160
  • چون ز رخت من تهی گشت این وطن  ** تر و خشک خانه نبود آن من 
  • هم دعا از من روان کردی چو آب  ** هم نباتش بخش و دارش مستجاب 
  • هم تو بودی اول آرنده‌ی دعا  ** هم تو باش آخر اجابت را رجا 
  • تا زنم من لاف کان شاه جهان  ** بهر بنده عفو کرد از مجرمان