English    Türkçe    فارسی   

5
4156-4180

  • آنچ معلوم تو نبود چیست آن  ** وآنچ یادت نیست کو اندر جهان 
  • ای تو پاک از جهل و علمت پاک از آن  ** که فراموشی کند بر وی نهان 
  • هیچ کس را تو کسی انگاشتی  ** هم‌چو خورشیدش به نور افراشتی 
  • چون کسم کردی اگر لابه کنم  ** مستمع شو لابه‌ام را از کرم 
  • زانک از نقشم چو بیرون برده‌ای  ** آن شفاعت هم تو خود را کرده‌ای  4160
  • چون ز رخت من تهی گشت این وطن  ** تر و خشک خانه نبود آن من 
  • هم دعا از من روان کردی چو آب  ** هم نباتش بخش و دارش مستجاب 
  • هم تو بودی اول آرنده‌ی دعا  ** هم تو باش آخر اجابت را رجا 
  • تا زنم من لاف کان شاه جهان  ** بهر بنده عفو کرد از مجرمان 
  • درد بودم سر به سر من خودپسند  ** کرد شاهم داروی هر دردمند  4165
  • دوزخی بودم پر از شور و شری  ** کرد دست فضل اویم کوثری 
  • هر که را سوزید دوزخ در قود  ** من برویانم دگر بار از جسد 
  • کار کوثر چیست که هر سوخته  ** گردد از وی نابت و اندوخته 
  • قطره قطره او منادی کرم  ** کانچ دوزخ سوخت من باز آورم 
  • هست دوزخ هم‌چو سرمای خزان  ** هست کوثر چون بهار ای گلستان  4170
  • هست دوزخ هم‌چو مرگ و خاک گور  ** هست کوثر بر مثال نفخ صور 
  • ای ز دوزخ سوخته اجسامتان  ** سوی کوثر می‌کشد اکرامتان 
  • چون خلقت الخلق کی یربح علی  ** لطف تو فرمود ای قیوم حی 
  • لالان اربح علیهم جود تست  ** که شود زو جمله ناقصها درست 
  • عفو کن زین بندگان تن‌پرست  ** عفو از دریای عفو اولیترست  4175
  • عفو خلقان هم‌چو جو و هم‌چو سیل  ** هم بدان دریای خود تازند خیل 
  • عفوها هر شب ازین دل‌پاره‌ها  ** چون کبوتر سوی تو آید شها 
  • بازشان وقت سحر پران کنی  ** تا به شب محبوس این ابدان کنی 
  • پر زنان بار دگر در وقت شام  ** می‌پرند از عشق آن ایوان و بام 
  • تا که از تن تار وصلت بسکلند  ** پیش تو آیند کز تو مقبلند  4180