English    Türkçe    فارسی   

5
538-562

  • خود دلت چون می‌دهد تا این حلل  ** بر کنی اندازیش اندر وحل 
  • هر پرت را از عزیزی و پسند  ** حافظان در طی مصحف می‌نهند 
  • بهر تحریک هوای سودمند  ** از پر تو بادبیزن می‌کنند  540
  • این چه ناشکری و چه بی‌باکیست  ** تو نمی‌دانی که نقاشش کیست 
  • یا همی‌دانی و نازی می‌کنی  ** قاصدا قلع طرازی می‌کنی 
  • ای بسا نازا که گردد آن گناه  ** افکند مر بنده را از چشم شاه 
  • ناز کردن خوشتر آید از شکر  ** لیک کم خایش که دارد صد خطر 
  • ایمن آبادست آن راه نیاز  ** ترک نازش گیر و با آن ره بساز  545
  • ای بسا نازآوری زد پر و بال  ** آخر الامر آن بر آن کس شد وبال 
  • خوشی ناز ار دمی بفرازدت  ** بیم و ترس مضمرش بگدازدت 
  • وین نیاز ار چه که لاغر می‌کند  ** صدر را چون بدر انور می‌کند 
  • چون ز مرده زنده بیرون می‌کشد  ** هر که مرده گشت او دارد رشد 
  • چون ز زنده مرده بیرون می‌کند  ** نفس زنده سوی مرگی می‌تند  550
  • مرده شو تا مخرج الحی الصمد  ** زنده‌ای زین مرده بیرون آورد 
  • دی شوی بینی تو اخراج بهار  ** لیل گردی بینی ایلاج نهار 
  • بر مکن آن پر که نپذیرد رفو  ** روی مخراش از عزا ای خوب‌رو 
  • آنچنان رویی که چون شمس ضحاست  ** آنچنان رخ را خراشیدن خطاست 
  • زخم ناخن بر چنان رخ کافریست  ** که رخ مه در فراق او گریست  555
  • یا نمی‌بینی تو روی خویش را  ** ترک کن خوی لجاج اندیش را 
  • در بیان آنک صفا و سادگی نفس مطمنه از فکرتها مشوش شود چنانک بر روی آینه چیزی نویسی یا نقش کنی اگر چه پاک کنی داغی بماند و نقصانی 
  • روی نفس مطمنه در جسد  ** زخم ناخنهای فکرت می‌کشد 
  • فکرت بد ناخن پر زهر دان  ** می‌خراشد در تعمق روی جان 
  • تا گشاید عقده‌ی اشکال را  ** در حدث کردست زرین بیل را 
  • عقده را بگشاده گیر ای منتهی  ** عقده‌ی سختست بر کیسه‌ی تهی  560
  • دز گشاد عقده‌ها گشتی تو پیر  ** عقده‌ی چندی دگر بگشاده گیر 
  • عقده‌ای که آن بر گلوی ماست سخت  ** که بدانی که خسی یا نیک‌بخت