English    Türkçe    فارسی   

5
565-589

  • چون بدانی حد خود زین حدگریز  ** تا به بی‌حد در رسی ای خاک‌بیز  565
  • عمر در محمول و در موضوع رفت  ** بی‌بصیرت عمر در مسموع رفت 
  • هر دلیلی بی‌نتیجه و بی‌اثر  ** باطل آمد در نتیجه‌ی خود نگر 
  • جز به مصنوعی ندیدی صانعی  ** بر قیاس اقترانی قانعی 
  • می‌فزاید در وسایط فلسفی  ** از دلایل باز برعکسش صفی 
  • این گریزد از دلیل و از حجاب  ** از پی مدلول سر برده به جیب  570
  • گر دخان او را دلیل آتشست  ** بی‌دخان ما را در آن آتش خوشست 
  • خاصه این آتش که از قرب ولا  ** از دخان نزدیک‌تر آمد به ما 
  • پس سیه‌کاری بود رفتن ز جان  ** بهر تخییلات جان سوی دخان 
  • در بیان قول رسول علیه‌السلام لا رهبانیة فی‌الاسلام 
  • بر مکن پر را و دل بر کن ازو  ** زانک شرط این جهاد آمد عدو 
  • چون عدو نبود جهاد آمد محال  ** شهوتت نبود نباشد امتثال  575
  • صبر نبود چون نباشد میل تو  ** خصم چون نبود چه حاجت حیل تو 
  • هین مکن خود را خصی رهبان مشو  ** زانک عفت هست شهوت را گرو 
  • بی‌هوا نهی از هوا ممکن نبود  ** غازیی بر مردگان نتوان نمود 
  • انفقوا گفتست پس کسپی بکن  ** زانک نبود خرج بی‌دخل کهن 
  • گر چه آورد انفقوا را مطلق او  ** تو بخوان که اکسبوا ثم انفقوا  580
  • هم‌چنان چون شاه فرمود اصبروا  ** رغبتی باید کزان تابی تو رو 
  • پس کلوا از بهر دام شهوتست  ** بعد از آن لاتسرفوا آن عفتست 
  • چونک محمول به نبود لدیه  ** نیست ممکن بود محمول علیه 
  • چونک رنج صبر نبود مر ترا  ** شرط نبود پس فرو ناید جزا 
  • حبذا آن شرط و شادا آن جزا  ** آن جزای دل‌نواز جان‌فزا  585
  • در بیان آنک ثواب عمل عاشق از حق هم حق است 
  • عاشقان را شادمانی و غم اوست  ** دست‌مزد و اجرت خدمت هم اوست 
  • غیر معشوق ار تماشایی بود  ** عشق نبود هرزه سودایی بود 
  • عشق آن شعله‌ست کو چون بر فروخت  ** هرچه جز معشوق باقی جمله سوخت 
  • تیغ لا در قتل غیر حق براند  ** در نگر زان پس که بعد لا چه ماند