English    Türkçe    فارسی   

5
622-646

  • سحر و ضد سحر را بی‌اختیار  ** زین دو آموزند نیکان و شرار 
  • لیک اول پند بدهندش که هین  ** سحر را از ما میاموز و مچین 
  • ما بیاموزیم این سحر ای فلان  ** از برای ابتلا و امتحان 
  • که امتحان را شرط باشد اختیار  ** اختیاری نبودت بی‌اقتدار  625
  • میلها هم‌چون سگان خفته‌اند  ** اندریشان خیر و شر بنهفته‌اند 
  • چونک قدرت نیست خفتند این رده  ** هم‌چو هیزم‌پاره‌ها و تن‌زده 
  • تا که مرداری در آید در میان  ** نفخ صور حرص کوبد بر سگان 
  • چون در آن کوچه خری مردار شد  ** صد سگ خفته بدان بیدار شد 
  • حرصهای رفته اندر کتم غیب  ** تاختن آورد سر بر زد ز جیب  630
  • موبه موی هر سگی دندان شده  ** وز برای حیله دم جنبان شده 
  • نیم زیرش حیله بالا آن غضب  ** چون ضعیف آتش که یابد او حطب 
  • شعله شعله می‌رسد از لامکان  ** می‌رود دود لهب تا آسمان 
  • صد چنین سگ اندرین تن خفته‌اند  ** چون شکاری نیستشان بنهفته‌اند 
  • یا چو بازانند و دیده دوخته  ** در حجاب از عشق صیدی سوخته  635
  • تا کله بردارد و بیند شکار  ** آنگهان سازد طواف کوهسار 
  • شهوت رنجور ساکن می‌بود  ** خاطر او سوی صحت می‌رود 
  • چون ببیند نان و سیب و خربزه  ** در مصاف آید مزه و خوف بزه 
  • گر بود صبار دیدن سود اوست  ** آن تهیج طبع سستش را نکوست 
  • ور نباشد صبر پس نادیده به  ** تیر دور اولی ز مرد بی‌زره  640
  • جواب گفتن طاوس آن سایل را 
  • چون ز گریه فارغ آمد گفت رو  ** که تو رنگ و بوی را هستی گرو 
  • آن نمی‌بینی که هر سو صد بلا  ** سوی من آید پی این بالها 
  • ای بسا صیاد بی‌رحمت مدام  ** بهر این پرها نهد هر سوم دام 
  • چند تیرانداز بهر بالها  ** تیر سوی من کشد اندر هوا 
  • چون ندارم زور و ضبط خویشتن  ** زین قضا و زین بلا و زین فتن  645
  • آن به آید که شوم زشت و کریه  ** تا بوم آمن درین کهسار و تیه