English    Türkçe    فارسی   

5
725-749

  • آکل و ماکول آمد آن گیاه  ** هم‌چنین هر هستیی غیر اله  725
  • و هو یطعمکم و لا یطعم چو اوست  ** نیست حق ماکول و آکل لحم و پوست 
  • آکل و ماکول کی ایمن بود  ** ز آکلی که اندر کمین ساکن بود 
  • امن ماکولان جذوب ماتمست  ** رو بدان درگاه کو لا یطعم است 
  • هر خیالی را خیالی می‌خورد  ** فکر آن فکر دگر را می‌چرد 
  • تو نتانی کز خیالی وا رهی  ** یا بخسپی که از آن بیرون جهی  730
  • فکر زنبورست و آن خواب تو آب  ** چون شوی بیدار باز آید ذباب 
  • چند زنبور خیالی در پرد  ** می‌کشد این سو و آن سو می‌برد 
  • کمترین آکلانست این خیال  ** وآن دگرها را شناسد ذوالجلال 
  • هین گریز از جوق اکال غلیظ  ** سوی او که گفت ما ایمت حفیظ 
  • یا به سوی آن که او آن حفظ یافت  ** گر نتانی سوی آن حافظ شتافت  735
  • دست را مسپار جز در دست پیر  ** حق شدست آن دست او را دستگیر 
  • پیر عقلت کودکی خو کرده است  ** از جوار نفس که اندر پرده است 
  • عقل کامل را قرین کن با خرد  ** تا که باز آید خرد زان خوی بد 
  • چونک دست خود به دست او نهی  ** پس ز دست آکلان بیرون جهی 
  • دست تو از اهل آن بیعت شود  ** که یدالله فوق ایدیهم بود  740
  • چون بدادی دست خود در دست پیر  ** پیر حکمت که علیمست و خطیر 
  • کو نبی وقت خویشست ای مرید  ** تا ازو نور نبی آید پدید 
  • در حدیبیه شدی حاضر بدین  ** وآن صحابه‌ی بیعتی را هم‌قرین 
  • پس ز ده یار مبشر آمدی  ** هم‌چو زر ده‌دهی خالص شدی 
  • تا معیت راست آید زانک مرد  ** با کسی جفتست کو را دوست کرد  745
  • این جهان و آن جهان با او بود  ** وین حدیث احمد خوش‌خو بود 
  • گفت المرء مع محبوبه  ** لا یفک القلب من مطلوبه 
  • هر کجا دامست و دانه کم نشین  ** رو زبون‌گیرا زبون‌گیران ببین 
  • ای زبون‌گیر زبونان این بدان  ** دست هم بالای دستست ای جوان