English    Türkçe    فارسی   

5
938-962

  • چند گویی هم‌چو زاغ پر نحوس  ** ای خلیل از بهر چه کشتی خروس 
  • گفت فرمان حکمت فرمان بگو  ** تا مسبح گردم آن را مو به مو 
  • بیان آنک کشتن خلیل علیه‌السلام خروس را اشارت به قمع و قهر کدام صفت بود از صفات مذمومات مهلکان در باطن مرید 
  • شهوتی است او و بس شهوت‌پرست  ** زان شراب زهرناک ژاژ مست  940
  • گرنه بهر نسل بود ای وصی  ** آدم از ننگش بکردی خود خصی 
  • گفت ابلیس لعین دادار را  ** دام زفتی خواهم این اشکار را 
  • زر و سیم و گله‌ی اسپش نمود  ** که بدین تانی خلایق را ربود 
  • گفت شاباش و ترش آویخت لنج  ** شد ترنجیده ترش هم‌چون ترنج 
  • پس زر و گوهر ز معدنهای خوش  ** کرد آن پس‌مانده را حق پیش‌کش  945
  • گیر این دام دگر را ای لعین  ** گفت زین افزون ده ای نعم‌المعین 
  • چرب و شیرین و شرابات ثمین  ** دادش و بس جامه‌ی ابریشمین 
  • گفت یا رب بیش ازین خواهم مدد  ** تا ببندمشان به حبل من مسد 
  • تا که مستانت که نر و پر دلند  ** مردوار آن بندها را بسکلند 
  • تا بدین دام و رسنهای هوا  ** مرد تو گردد ز نامردان جدا  950
  • دام دیگر خواهم ای سلطان تخت  ** دام مردانداز و حیلت‌ساز سخت 
  • خمر و چنگ آورد پیش او نهاد  ** نیم‌خنده زد بدان شد نیم‌شاد 
  • سوی اضلال ازل پیغام کرد  ** که بر آر از قعر بحر فتنه گرد 
  • نی یکی از بندگانت موسی است  ** پرده‌ها در بحر او از گرد بست 
  • آب از هر سو عنان را واکشید  ** از تگ دریا غباری برجهید  955
  • چونک خوبی زنان فا او نمود  ** که ز عقل و صبر مردان می‌فزود 
  • پس زد انگشتک به رقص اندر فتاد  ** که بده زوتر رسیدم در مراد 
  • چون بدید آن چشمهای پرخمار  ** که کند عقل و خرد را بی‌قرار 
  • وآن صفای عارض آن دلبران  ** که بسوزد چون سپند این دل بر آن 
  • رو و خال و ابرو و لب چون عقیق  ** گوییا حق تافت از پرده‌ی رقیق  960
  • دید او آن غنج و برجست سبک  ** چون تجلی حق از پرده‌ی تنک 
  • تفسیر خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین و تفسیر و من نعمره ننکسه فی الخلق 
  • آدم حسن و ملک ساجد شده  ** هم‌چو آدم باز معزول آمده