English    Türkçe    فارسی   

5
99-123

  • تا برون آید رود گستاخ او  ** تا نبیند درگشا را پشت و رو 
  • یا نهان شد در پس چیزی و یا  ** از ویش پوشید دامان خدا  100
  • صبغة الله گاه پوشیده کند  ** پرده‌ی بی‌چون بر آن ناظر تند 
  • تا نبیند خصم را پهلوی خویش  ** قدرت یزدان از آن بیشست بیش 
  • مصطفی می‌دید احوال شبش  ** لیک مانع بود فرمان ربش 
  • تا که پیش از خبط بگشاید رهی  ** تا نیفتد زان فضیحت در چهی 
  • لیک حکمت بود و امر آسمان  ** تا ببیند خویشتن را او چنان  105
  • بس عداوتها که آن یاری بود  ** بس خرابیها که معماری بود 
  • جامه خواب پر حدث را یک فضول  ** قاصدا آورد در پیش رسول 
  • که چنین کردست مهمانت ببین  ** خنده‌ای زد رحمةللعالمین 
  • که بیار آن مطهره اینجا به پیش  ** تا بشویم جمله را با دست خویش 
  • هر کسی می‌جست کز بهر خدا  ** جان ما و جسم ما قربان ترا  110
  • ما بشوییم این حدث را تو بهل  ** کار دستست این نمط نه کار دل 
  • ای لعمرک مر ترا حق عمر خواند  ** پس خلیفه کرد و بر کرسی نشاند 
  • ما برای خدمت تو می‌زییم  ** چون تو خدمت می‌کنی پس ما چه‌ایم 
  • گفت آن دانم و لیک این ساعتیست  ** که درین شستن بخویشم حکمتیست 
  • منتظر بودند کین قول نبیست  ** تا پدید آید که این اسرار چیست  115
  • او به جد می‌شست آن احداث را  ** خاص ز امر حق نه تقلید و ریا 
  • که دلش می‌گفت کین را تو بشو  ** که درین جا هست حکمت تو بتو 
  • سبب رجوع کردن آن مهمان به خانه‌ی مصطفی علیه‌السلام در آن ساعت که مصطفی نهالین ملوث او را به دست خود می‌شست و خجل شدن او و جامه چاک کردن و نوحه‌ی او بر خود و بر سعادت خود 
  • کافرک را هیکلی بد یادگار  ** یاوه دید آن را و گشت او بی‌قرار 
  • گفت آن حجره که شب جا داشتم  ** هیکل آنجا بی‌خبر بگذاشتم 
  • گر چه شرمین بود شرمش حرص برد  ** حرص اژدرهاست نه چیزیست خرد  120
  • از پی هیکل شتاب اندر دوید  ** در وثاق مصطفی و آن را بدید 
  • کان یدالله آن حدث را هم به خود  ** خوش همی‌شوید که دورش چشم بد 
  • هیکلش از یاد رفت و شد پدید  ** اندرو شوری گریبان را درید