English    Türkçe    فارسی   

6
1221-1245

  • رنگ سبزت زرد شد ای قرع زود  ** زانک از گلگونه بود اصلی نبود 
  • داستان آن عجوزه کی روی زشت خویشتن را جندره و گلگونه می‌ساخت و ساخته نمی‌شد و پذیرا نمی‌آمد 
  • بود کمپیری نودساله کلان  ** پر تشنج روی و رنگش زعفران 
  • چون سر سفره رخ او توی توی  ** لیک در وی بود مانده عشق شوی 
  • ریخت دندانهاش و مو چون شیر شد  ** قد کمان و هر حسش تغییر شد 
  • عشق شوی و شهوت و حرصش تمام  ** عشق صید و پاره‌پاره گشته دام  1225
  • مرغ بی‌هنگام و راه بی‌رهی  ** آتشی پر در بن دیگ تهی 
  • عاشق میدان و اسپ و پای نی  ** عاشق زمر و لب و سرنای نی 
  • حرص در پیری جهودان را مباد  ** ای شقیی که خداش این حرص داد 
  • ریخت دندانهای سگ چون پیر شد  ** ترک مردم کرد و سرگین‌گیر شد 
  • این سگان شصت ساله را نگر  ** هر دمی دندان سگشان تیزتر  1230
  • پیر سگ را ریخت پشم از پوستین  ** این سگان پیر اطلس‌پوش بین 
  • عشقشان و حرصشان در فرج و زر  ** دم به دم چون نسل سگ بین بیشتر 
  • این چنین عمری که مایه‌ی دوزخ است  ** مر قصابان غضب را مسلخ است 
  • چون بگویندش که عمر تو دراز  ** می‌شود دلخوش دهانش از خنده باز 
  • این چنین نفرین دعا پندارد او  ** چشم نگشاید سری بر نارد او  1235
  • گر بدیدی یک سر موی از معاد  ** اوش گفتی این چنین عمر تو باد 
  • داستان آن درویش کی آن گیلانی را دعا کرد کی خدا ترا به سلامت به خان و مان باز رساناد 
  • گفت یک روزی به خواجه‌ی گیلیی  ** نان پرستی نر گدا زنبیلیی 
  • چون ستد زو نان بگفت ای مستعان  ** خوش به خان و مان خود بازش رسان 
  • گفت خان ار آنست که من دیده‌ام  ** حق ترا آنجا رساند ای دژم 
  • هر محدث را خسان باذل کنند  ** حرفش ار عالی بود نازل کنند  1240
  • زانک قدر مستمع آید نبا  ** بر قد خواجه برد درزی قبا 
  • صفت آن عجوز 
  • چونک مجلس بی چنین پیغاره نیست  ** از حدیث پست نازل چاره نیست 
  • واستان هین این سخن را از گرو  ** سوی افسانه‌ی عجوزه باز رو 
  • چون مسن گشت و درین ره نیست مرد  ** تو بنه نامش عجوز سال‌خورد 
  • نه مرورا راس مال و پایه‌ای  ** نه پذیرای قبول مایه‌ای  1245