English    Türkçe    فارسی   

6
1357-1381

  • حبذا دو چشم پایان بین راد  ** که نگه دارند تن را از فساد 
  • آن ز پایان‌دید احمد بود کو  ** دید دوزخ را همین‌جا مو به مو 
  • دید عرش و کرسی و جنات را  ** تا درید او پرده‌ی غفلات را 
  • گر همی‌خواهی سلامت از ضرر  ** چشم ز اول بند و پایان را نگر  1360
  • تا عدمها ار ببینی جمله هست  ** هستها را بنگری محسوس پست 
  • این ببین باری که هر کش عقل هست  ** روز و شب در جست و جوی نیستست 
  • در گدایی طالب جودی که نیست  ** بر دکانها طالب سودی که نیست 
  • در مزارع طالب دخلی که نیست  ** در مغارس طالب نخلی که نیست 
  • در مدارس طالب علمی که نیست  ** در صوامع طالب حلمی که نیست  1365
  • هستها را سوی پس افکنده‌اند  ** نیستها را طالبند و بنده‌اند 
  • زانک کان و مخزن صنع خدا  ** نیست غیر نیستی در انجلا 
  • پیش ازین رمزی بگفتستیم ازین  ** این و آن را تو یکی بین دو مبین 
  • گفته شد که هر صناعت‌گر که رست  ** در صناعت جایگاه نیست جست 
  • جست بنا موضعی ناساخته  ** گشته ویران سقفها انداخته  1370
  • جست سقا کوزای کش آب نیست  ** وان دروگر خانه‌ای کش باب نیست 
  • وقت صید اندر عدم بد حمله‌شان  ** از عدم آنگه گریزان جمله‌شان 
  • چون امیدت لاست زو پرهیز چیست  ** با انیس طمع خود استیز چیست 
  • چون انیس طمع تو آن نیستیست  ** از فنا و نیست این پرهیز چیست 
  • گر انیس لا نه‌ای ای جان به سر  ** در کمین لا چرایی منتظر  1375
  • زانک داری جمله دل برکنده‌ای  ** شست دل در بحر لا افکنده‌ای 
  • پس گریز از چیست زین بحر مراد  ** که بشستت صد هزاران صید داد 
  • از چه نام برگ را کردی تو مرگ  ** جادوی بین که نمودت مرگ برگ 
  • هر دو چشمت بست سحر صنعتش  ** تا که جان را در چه آمد رغبتش 
  • در خیال او ز مکر کردگار  ** جمله صحرا فوق چه زهرست و مار  1380
  • لاجرم چه را پناهی ساختست  ** تا که مرگ او را به چاه انداختست