English    Türkçe    فارسی   

6
1527-1551

  • پیش بزازان قز و ادکن بود  ** بهر گز باشد اگر آهن بود 
  • مثنوی ما دکان وحدتست  ** غیر واحد هرچه بینی آن بتست 
  • بت ستودن بهر دام عامه را  ** هم‌چنان دان کالغرانیق العلی 
  • خواندش در سوره‌ی والنجم زود  ** لیک آن فتنه بد از سوره نبود  1530
  • جمله کفار آن زمان ساجد شدند  ** هم سری بود آنک سر بر در زدند 
  • بعد ازین حرفیست پیچاپیچ و دور  ** با سلیمان باش و دیوان را مشور 
  • هین حدیث صوفی و قاضی بیار  ** وان ستمکار ضعیف زار زار 
  • گفت قاضی ثبت العرش ای پسر  ** تا برو نقشی کنم از خیر و شر 
  • کو زننده کو محل انتقام  ** این خیالی گشته است اندر سقام  1535
  • شرع بهر زندگان و اغنیاست  ** شرع بر اصحاب گورستان کجاست 
  • آن گروهی کز فقیری بی‌سرند  ** صد جهت زان مردگان فانی‌تراند 
  • مرده از یک روست فانی در گزند  ** صوفیان از صد جهت فانی شدند 
  • مرگ یک قتلست و این سیصد هزار  ** هر یکی را خونبهایی بی‌شمار 
  • گرچه کشت این قوم را حق بارها  ** ریخت بهر خونبها انبارها  1540
  • هم‌چو جرجیس‌اند هر یک در سرار  ** کشته گشته زنده گشته شصت بار 
  • کشته از ذوق سنان دادگر  ** می‌بسوزد که بزن زخمی دگر 
  • والله از عشق وجود جان‌پرست  ** کشته بر قتل دوم عاشق‌ترست 
  • گفت قاضی من قضادار حیم  ** حاکم اصحاب گورستان کیم 
  • این به صورت گر نه در گورست پست  ** گورها در دودمانش آمدست  1545
  • بس بدیدی مرده اندر گور تو  ** گور را در مرده بین ای کور تو 
  • گر ز گوری خشت بر تو اوفتاد  ** عاقلان از گور کی خواهند داد 
  • گرد خشم و کینه‌ی مرده مگرد  ** هین مکن با نقش گرمابه نبرد 
  • شکر کن که زنده‌ای بر تو نزد  ** کانک زنده رد کند حق کرد رد 
  • خشم احیا خشم حق و زخم اوست  ** که به حق زنده‌ست آن پاکیزه‌پوست  1550
  • حق بکشت او را و در پاچه‌ش دمید  ** زود قصابانه پوست از وی کشید