English    Türkçe    فارسی   

6
160-184

  • کی چشد درویش صورت زان زکات  ** معنیست آن نه فعولن فاعلات  160
  • از خر عیسی دریغش نیست قند  ** لیک خر آمد به خلقت که پسند 
  • قند خر را گر طرب انگیختی  ** پیش خر قنطار شکر ریختی 
  • معنی نختم علی افواههم  ** این شناس اینست ره‌رو را مهم 
  • تا ز راه خاتم پیغامبران  ** بوک بر خیزد ز لب ختم گران 
  • ختمهایی که انبیا بگذاشتند  ** آن بدین احمدی برداشتند  165
  • قفلهای ناگشاده مانده بود  ** از کف انا فتحنا برگشود 
  • او شفیع است این جهان و آن جهان  ** این جهان زی دین و آنجا زی جنان 
  • این جهان گوید که تو رهشان نما  ** وآن جهان گوید که تو مهشان نما 
  • پیشه‌اش اندر ظهور و در کمون  ** اهد قومی انهم لا یعلمون 
  • باز گشته از دم او هر دو باب  ** در دو عالم دعوت او مستجاب  170
  • بهر این خاتم شدست او که به جود  ** مثل او نه بود و نه خواهند بود 
  • چونک در صنعت برد استاد دست  ** نه تو گویی ختم صنعت بر توست 
  • در گشاد ختمها تو خاتمی  ** در جهان روح‌بخشان حاتمی 
  • هست اشارات محمدالمراد  ** کل گشاد اندر گشاد اندر گشاد 
  • صد هزاران آفرین بر جان او  ** بر قدوم و دور فرزندان او  175
  • آن خلیفه‌زادگان مقبلش  ** زاده‌اند از عنصر جان و دلش 
  • گر ز بغداد و هری یا از ری‌اند  ** بی‌مزاج آب و گل نسل وی‌اند 
  • شاخ گل هر جا که روید هم گلست  ** خم مل هر جا که جوشد هم ملست 
  • گر ز مغرب بر زند خورشید سر  ** عین خورشیدست نه چیز دگر 
  • عیب چینان را ازین دم کور دار  ** هم بستاری خود ای کردگار  180
  • گفت حق چشم خفاش بدخصال  ** بسته‌ام من ز آفتاب بی‌مثال 
  • از نظرهای خفاش کم و کاست  ** انجم آن شمس نیز اندر خفاست 
  • نکوهیدن ناموسهای پوسیده را کی مانع ذوق ایمان و دلیل ضعف صدق‌اند و راه‌زن صد هزار ابله چنانک راه‌زن آن مخنث شده بودند گوسفندان و نمی‌یارست گذشتن و پرسیدن مخنث از چوپان کی این گوسفندان تو مرا عجب گزند گفت ای مردی و در تو رگ مردی هست همه فدای تو اند و اگر مخنثی هر یکی ترا اژدرهاست مخنثی دیگر هست کی چون گوسفندان را بیند در حال از راه باز گردد نیارد پرسیدن ترسد کی اگر بپرسم گوسفندان در من افتند و مرا بگزند 
  • ای ضیاء الحق حسام‌الدین بیا  ** ای صقال روح و سلطان الهدی 
  • مثنوی را مسرح مشروح ده  ** صورت امثال او را روح ده