English    Türkçe    فارسی   

6
1728-1752

  • پای او می‌سوخت از تعجیل و راه  ** بسته از جوق زنان هم‌چو ماه 
  • رو به یک زن کرد و گفت ای مستهان  ** هی چه بسیارید ای دخترچگان 
  • رو بدو کرد آن زن و گفت ای امین  ** هیچ بسیاری ما منکر مبین  1730
  • بین که با بسیاری ما بر بساط  ** تنگ می‌آید شما را انبساط 
  • در لواطه می‌فتید از قحط زن  ** فاعل و مفعول رسوای زمن 
  • تو مبین این واقعات روزگار  ** کز فلک می‌گردد اینجا ناگوار 
  • تو مبین تحشیر روزی و معاش  ** تو مبین این قحط و خوف و ارتعاش 
  • بین که با این جمله تلخیهای او  ** مرده‌ی اویید و ناپروای او  1735
  • رحمتی دان امتحان تلخ را  ** نقمتی دان ملک مرو و بلخ را 
  • آن براهیم از تلف نگریخت و ماند  ** این براهیم از شرف بگریخت و راند 
  • آن نسوزد وین بسوزد ای عجب  ** نعل معکوس است در راه طلب 
  • باز مکرر کردن صوفی سال را 
  • گفت صوفی قادرست آن مستعان  ** که کند سودای ما را بی زیان 
  • آنک آتش را کند ورد و شجر  ** هم تواند کرد این را بی‌ضرر  1740
  • آنک گل آرد برون از عین خار  ** هم تواند کرد این دی را بهار 
  • آنک زو هر سرو آزادی کند  ** قادرست ار غصه را شادی کند 
  • آنک شد موجود از وی هر عدم  ** گر بدارد باقیش او را چه کم 
  • آنک تن را جان دهد تا حی شود  ** گر نمیراند زیانش کی شود 
  • خود چه باشد گر ببخشد آن جواد  ** بنده را مقصود جان بی‌اجتهاد  1745
  • دور دارد از ضعیفان در کمین  ** مکر نفس و فتنه‌ی دیو لعین 
  • جواب دادن قاضی صوفی را 
  • گفت قاضی گر نبودی امر مر  ** ور نبودی خوب و زشت و سنگ و در 
  • ور نبودی نفس و شیطان و هوا  ** ور نبودی زخم و چالیش و وغا 
  • پس به چه نام و لقب خواندی ملک  ** بندگان خویش را ای منهتک 
  • چون بگفتی ای صبور و ای حلیم  ** چون بگفتی ای شجاع و ای حکیم  1750
  • صابرین و صادقین و منفقین  ** چون بدی بی ره‌زن و دیو لعین 
  • رستم و حمزه و مخنث یک بدی  ** علم و حکمت باطل و مندک بدی