English    Türkçe    فارسی   

6
1764-1788

  • گفت ای زن یک سالت می‌کنم  ** مرد درویشم همین آمد فنم 
  • این درشتست و غلیظ و ناپسند  ** لیک بندیش ای زن اندیشه‌مند  1765
  • این درشت و زشت‌تر یا خود طلاق  ** این ترا مکروه‌تر یا خود فراق 
  • هم‌چنان ای خواجه‌ی تشنیع زن  ** از بلا و فقر و از رنج و محن 
  • لا شک این ترک هوا تلخی‌دهست  ** لیک از تلخی بعد حق بهست 
  • گر جهاد و صوم سختست و خشن  ** لیک این بهتر ز بعد ممتحن 
  • رنج کی ماند دمی که ذوالمنن  ** گویدت چونی تو ای رنجور من  1770
  • ور نگوید کت نه آن فهم و فن است  ** لیک آن ذوق تو پرسش کردنست 
  • آن ملیحان که طبیبان دل‌اند  ** سوی رنجوران به پرسش مایل‌اند 
  • وز حذر از ننگ و از نامی کنند  ** چاره‌ای سازند و پیغامی کنند 
  • ورنه در دلشان بود آن مفتکر  ** نیست معشوقی ز عاشق بی‌خبر 
  • ای تو جویای نوادر داستان  ** هم فسانه‌ی عشق‌بازان را بخوان  1775
  • بس بجوشیدی درین عهد مدید  ** ترک‌جوشی هم نگشتی ای قدید 
  • دیده‌ای عمری تو داد و داوری  ** وانگه از نادیدگان ناشی‌تری 
  • هر که شاگردیش کرد استاد شد  ** تو سپس‌تر رفته‌ای ای کور لد 
  • خود نبود از والدینت اختبار  ** هم نبودت عبرت از لیل و نهار 
  • مثل 
  • عارفی پرسید از آن پیر کشیش  ** که توی خواجه مسن‌تر یا که ریش  1780
  • گفت نه من پیش ازو زاییده‌ام  ** بی ز ریشی بس جهان را دیده‌ام 
  • گفت ریشت شد سپید از حال گشت  ** خوی زشت تو نگردیدست وشت 
  • او پس از تو زاد و از تو بگذرید  ** تو چنین خشکی ز سودای ثرید 
  • تو بر آن رنگی که اول زاده‌ای  ** یک قدم زان پیش‌تر ننهاده‌ای 
  • هم‌چنان دوغی ترش در معدنی  ** خود نگردی زو مخلص روغنی  1785
  • هم خمیری خمر طینه دری  ** گرچه عمری در تنور آذری 
  • چون حشیشی پا به گل بر پشته‌ای  ** گرچه از باد هوس سرگشته‌ای 
  • هم‌چو قوم موسی اندر حر تیه  ** مانده‌ای بر جای چل سال ای سفیه