English    Türkçe    فارسی   

6
1779-1803

  • خود نبود از والدینت اختبار  ** هم نبودت عبرت از لیل و نهار 
  • مثل 
  • عارفی پرسید از آن پیر کشیش  ** که توی خواجه مسن‌تر یا که ریش  1780
  • گفت نه من پیش ازو زاییده‌ام  ** بی ز ریشی بس جهان را دیده‌ام 
  • گفت ریشت شد سپید از حال گشت  ** خوی زشت تو نگردیدست وشت 
  • او پس از تو زاد و از تو بگذرید  ** تو چنین خشکی ز سودای ثرید 
  • تو بر آن رنگی که اول زاده‌ای  ** یک قدم زان پیش‌تر ننهاده‌ای 
  • هم‌چنان دوغی ترش در معدنی  ** خود نگردی زو مخلص روغنی  1785
  • هم خمیری خمر طینه دری  ** گرچه عمری در تنور آذری 
  • چون حشیشی پا به گل بر پشته‌ای  ** گرچه از باد هوس سرگشته‌ای 
  • هم‌چو قوم موسی اندر حر تیه  ** مانده‌ای بر جای چل سال ای سفیه 
  • می‌روی هر روز تا شب هروله  ** خویش می‌بینی در اول مرحله 
  • نگذری زین بعد سیصد ساله تو  ** تا که داری عشق آن گوساله تو  1790
  • تا خیال عجل از جانشان نرفت  ** بد بریشان تیه چون گرداب زفت 
  • غیر این عجلی کزو یابیده‌ای  ** بی‌نهایت لطف و نعمت دیده‌ای 
  • گاو طبعی زان نکوییهای زفت  ** از دلت در عشق این گوساله رفت 
  • باری اکنون تو ز هر جزوت بپرس  ** صد زبان دارند این اجزای خرس 
  • ذکر نعمتهای رزاق جهان  ** که نهان شد آن در اوراق زمان  1795
  • روز و شب افسانه‌جویانی تو چست  ** جزو جزو تو فسانه‌گوی تست 
  • جزو جزوت تا برستست از عدم  ** چند شادی دیده‌اند و چند غم 
  • زانک بی‌لذت نروید هیچ جزو  ** بلک لاغر گردد از هی پیچ جزو 
  • جزو ماند و آن خوشی از یاد رفت  ** بل نرفت آن خفیه شد از پنج و هفت 
  • هم‌چو تابستان که از وی پنبه‌زاد  ** ماند پنبه رفت تابستان ز یاد  1800
  • یا مثال یخ که زاید از شتا  ** شد شتا پنهان و آن یخ پیش ما 
  • هست آن یخ زان صعوبت یادگار  ** یادگار صیف در دی این ثمار 
  • هم‌چنان هر جزو جزوت ای فتی  ** در تنت افسانه گوی نعمتی