English    Türkçe    فارسی   

6
181-205

  • گفت حق چشم خفاش بدخصال  ** بسته‌ام من ز آفتاب بی‌مثال 
  • از نظرهای خفاش کم و کاست  ** انجم آن شمس نیز اندر خفاست 
  • نکوهیدن ناموسهای پوسیده را کی مانع ذوق ایمان و دلیل ضعف صدق‌اند و راه‌زن صد هزار ابله چنانک راه‌زن آن مخنث شده بودند گوسفندان و نمی‌یارست گذشتن و پرسیدن مخنث از چوپان کی این گوسفندان تو مرا عجب گزند گفت ای مردی و در تو رگ مردی هست همه فدای تو اند و اگر مخنثی هر یکی ترا اژدرهاست مخنثی دیگر هست کی چون گوسفندان را بیند در حال از راه باز گردد نیارد پرسیدن ترسد کی اگر بپرسم گوسفندان در من افتند و مرا بگزند 
  • ای ضیاء الحق حسام‌الدین بیا  ** ای صقال روح و سلطان الهدی 
  • مثنوی را مسرح مشروح ده  ** صورت امثال او را روح ده 
  • تا حروفش جمله عقل و جان شوند  ** سوی خلدستان جان پران شوند  185
  • هم به سعی تو ز ارواح آمدند  ** سوی دام حرف و مستحقن شدند 
  • باد عمرت در جهان هم‌چون خضر  ** جان‌فزا و دستگیر و مستمر 
  • چون خضر و الیاس مانی در جهان  ** تا زمین گردد ز لطفت آسمان 
  • گفتمی از لطف تو جزوی ز صد  ** گر نبودی طمطراق چشم بد 
  • لیک از چشم بد زهراب دم  ** زخمهای روح‌فرسا خورده‌ام  190
  • جز به رمز ذکر حال دیگران  ** شرح حالت می‌نیارم در بیان 
  • این بهانه هم ز دستان دلیست  ** که ازو پاهای دل اندر گلیست 
  • صد دل و جان عاشق صانع شده  ** چشم بد یا گوش بد مانع شده 
  • خود یکی بوطالب آن عم رسول  ** می‌نمودش شنعه‌ی عربان مهول 
  • که چه گویندم عرب کز طفل خود  ** او بگردانید دیدن معتمد  195
  • گفتش ای عم یک شهادت تو بگو  ** تا کنم با حق خصومت بهر تو 
  • گفت لیکن فاش گردد ازسماع  ** کل سر جاوز الاثنین شاع 
  • من بمانم در زبان این عرب  ** پش ایشان خوار گردم زین سبب 
  • لیک گر بودیش لطف ما سبق  ** کی بدی این بددلی با جذب حق 
  • الغیاث ای تو غیاث المستغیث  ** زین دو شاخه‌ی اختیارات خبیث  200
  • من ز دستان و ز مکر دل چنان  ** مات گشتم که بماندم از فغان 
  • من که باشم چرخ با صد کار و بار  ** زین کمین فریاد کرد از اختیار 
  • که ای خداوند کریم و بردبار  ** ده امانم زین دو شاخه‌ی اختیار 
  • جذب یک راهه‌ی صراط المستقیم  ** به ز دو راه تردد ای کریم 
  • زین دو ره گرچه همه مقصد توی  ** لیک خود جان کندن آمد این دوی  205