English    Türkçe    فارسی   

6
1947-1971

  • چونک این را پیشه کرد او بر دوام  ** فجفجی در شهر افتاد و عوام 
  • فاش شدن خبر این گنج و رسیدن به گوش پادشاه 
  • پس خبر کردند سلطان را ازین  ** آن گروهی که بدند اندر کمین 
  • عرضه کردند آن سخن را زیردست  ** که فلانی گنج‌نامه یافتست 
  • چون شنید این شخص کین با شه رسید  ** جز که تسلیم و رضا چاره ندید  1950
  • پیش از آنک اشکنجه بیند زان قباد  ** رقعه را آن شخص پیش او نهاد 
  • گفت تا این رقعه را یابیده‌ام  ** گنج نه و رنج بی‌حد دیده‌ام 
  • خود نشد یک حبه از گنج آشکار  ** لیک پیچیدم بسی من هم‌چو مار 
  • مدت ماهی چنینم تلخ‌کام  ** که زیان و سود این بر من حرام 
  • بوک بختت بر کند زین کان غطا  ** ای شه پیروزجنگ و دزگشا  1955
  • مدت شش ماه و افزون پادشاه  ** تیر می‌انداخت و برمی‌کند چاه 
  • هرکجا سخته کمانی بود چست  ** تیر داد انداخت و هر سو گنج جست 
  • غیر تشویش و غم و طامات نی  ** هم‌چو عنقا نام فاش و ذات نی 
  • نومید شدن آن پادشاه از یافتن آن گنج و ملول شدن او از طلب آن 
  • چونک تعویق آمد اندر عرض و طول  ** شاه شد زان گنج دل سیر و ملول 
  • دشتها را گز گز آن شه چاه کند  ** رقعه را از خشم پیش او فکند  1960
  • گفت گیر این رقعه کش آثار نیست  ** تو بدین اولیتری کت کار نیست 
  • نیست این کار کسی کش هست کار  ** که بسوزد گل بگردد گرد خار 
  • نادر افتد اهل این ماخولیا  ** منتظر که روید از آهن گیا 
  • سخت جانی باید این فن را چو تو  ** تو که داری جان سخت این را بجو 
  • گر نیابی نبودت هرگز ملال  ** ور بیابی آن به تو کردم حلال  1965
  • عقل راه ناامیدی کی رود  ** عشق باشد کان طرف بر سر دود 
  • لاابالی عشق باشد نی خرد  ** عقل آن جوید کز آن سودی برد 
  • ترک‌تاز و تن‌گداز و بی‌حیا  ** در بلا چون سنگ زیر آسیا 
  • سخت‌رویی که ندارد هیچ پشت  ** بهره‌جویی را درون خویش کشت 
  • پاک می‌بازد نباشد مزدجو  ** آنچنان که پاک می‌گیرد ز هو  1970
  • می‌دهد حق هستیش بی‌علتی  ** می‌سپارد باز بی‌علت فتی