English    Türkçe    فارسی   

6
2076-2100

  • مظهر عزست و محبوب به حق  ** از همه کروبیان برده سبق 
  • سجده آدم را بیان سبق اوست  ** سجده آرد مغز را پیوست پوست 
  • شمع حق را پف کنی تو ای عجوز  ** هم تو سوزی هم سرت ای گنده‌پوز 
  • کی شود دریا ز پوز سگ نجس  ** کی شود خورشید از پف منطمس 
  • حکم بر ظاهر اگر هم می‌کنی  ** چیست ظاهرتر بگو زین روشنی  2080
  • جمله ظاهرها به پیش این ظهور  ** باشد اندر غایت نقص و قصور 
  • هر که بر شمع خدا آرد پف او  ** شمع کی میرد بسوزد پوز او 
  • چون تو خفاشان بسی بینند خواب  ** کین جهان ماند یتیم از آفتاب 
  • موجهای تیز دریاهای روح  ** هست صد چندان که بد طوفان نوح 
  • لیک اندر چشم کنعان موی رست  ** نوح و کشتی را بهشت و کوه جست  2085
  • کوه و کنعان را فرو برد آن زمان  ** نیم موجی تا به قعر امتهان 
  • مه فشاند نور و سگ وع وع کند  ** سگ ز نور ماه کی مرتع کند 
  • شب روان و همرهان مه بتگ  ** ترک رفتن کی کنند از بانگ سگ 
  • جزو سوی کل دوان مانند تیر  ** کی کند وقف از پی هر گنده‌پیر 
  • جان شرع و جان تقوی عارفست  ** معرفت محصول زهد سالفست  2090
  • زهد اندر کاشتن کوشیدنست  ** معرفت آن کشت را روییدنست 
  • پس چو تن باشد جهاد و اعتقاد  ** جان این کشتن نباتست و حصاد 
  • امر معروف او و هم معروف اوست  ** کاشف اسرار و هم مکشوف اوست 
  • شاه امروزینه و فردای ماست  ** پوست بنده‌ی مغز نغزش دایماست 
  • چون انا الحق گفت شیخ و پیش برد  ** پس گلوی جمله کوران را فشرد  2095
  • چون انای بنده لا شد از وجود  ** پس چه ماند تو بیندیش ای جحود 
  • گر ترا چشمیست بگشا در نگر  ** بعد لا آخر چه می‌ماند دگر 
  • ای بریده آن لب و حلق و دهان  ** که کند تف سوی مه یا آسمان 
  • تف برویش باز گردد بی شکی  ** تف سوی گردون نیابد مسلکی 
  • تا قیامت تف برو بارد ز رب  ** هم‌چو تبت بر روان بولهب  2100