English    Türkçe    فارسی   

6
2204-2228

  • پس حقیقت بر همه حاکم کسیست  ** که قریبست او اگر محسوس نیست 
  • هست او محسوس اندر مکمنی  ** لیک محسوس حس این خانه نی  2205
  • آن حسی که حق بر آن حس مظهرست  ** نیست حس این جهان آن دیگرست 
  • حس حیوان گر بدیدی آن صور  ** بایزید وقت بودی گاو و خر 
  • آنک تن را مظهر هر روح کرد  ** وآنک کشتی را براق نوح کرد 
  • گر بخواهد عین کشتی را به خو  ** او کند طوفان تو ای نورجو 
  • هر دمت طوفان و کشتی ای مقل  ** با غم و شادیت کرد او متصل  2210
  • گر نبینی کشتی و دریا به پیش  ** لرزها بین در همه اجزای خویش 
  • چون نبیند اصل ترسش را عیون  ** ترس دارد از خیال گونه‌گون 
  • مشت بر اعمی زند یک جلف مست  ** کور پندارد لگدزن اشترست 
  • زانک آن دم بانگ اشتر می‌شنید  ** کور را گوشست آیینه نه دید 
  • باز گوید کور نه این سنگ بود  ** یا مگر از قبه‌ی پر طنگ بود  2215
  • این نبود و او نبود و آن نبود  ** آنک او ترس آفرید اینها نمود 
  • ترس و لرزه باشد از غیری یقین  ** هیچ کس از خود نترسد ای حزین 
  • آن حکیمک وهم خواند ترس را  ** فهم کژ کردست او این درس را 
  • هیچ وهمی بی‌حقیقت کی بود  ** هیچ قلبی بی‌صحیحی کی رود 
  • کی دروغی قیمت آرد بی ز راست  ** در دو عالم هر دروغ از راست خاست  2220
  • راست را دید او رواجی و فروغ  ** بر امید آن روان کرد او دروغ 
  • ای دروغی که ز صدقت این نواست  ** شکر نعمت گو مکن انکار راست 
  • از مفلسف گویم و سودای او  ** یا ز کشتیها و دریاهای او 
  • بل ز کشتیهاش کان پند دلست  ** گویم از کل جزو در کل داخلست 
  • هر ولی را نوح و کشتیبان شناس  ** صحبت این خلق را طوفان شناس  2225
  • کم گریز از شیر و اژدرهای نر  ** ز آشنایان و ز خویشان کن حذر 
  • در تلاقی روزگارت می‌برند  ** یادهاشان غایبی‌ات می‌چرند 
  • چون خر تشنه خیال هر یکی  ** از قف تن فکر را شربت‌مکی