English    Türkçe    فارسی   

6
2370-2394

  • بیشتر اصحاب جنت ابلهند  ** تا ز شر فیلسوفی می‌رهند  2370
  • خویش را عریان کن از فضل و فضول  ** تا کند رحمت به تو هر دم نزول 
  • زیرکی ضد شکستست و نیاز  ** زیرکی بگذار و با گولی‌بساز 
  • زیرکی دان دام برد و طمع و گاز  ** تا چه خواهد زیرکی را پاک‌باز 
  • زیرکان با صنعتی قانع شده  ** ابلهان از صنع در صانع شده 
  • زانک طفل خرد را مادر نهار  ** دست و پا باشد نهاده بر کنار  2375
  • حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن کی به منزل قوتی یافتند و ترسا و جهود سیر بودند گفتند این قوت را فردا خوریم مسلمان صایم بود گرسنه ماند از آنک مغلوب بود 
  • یک حکایت بشنو اینجا ای پسر  ** تا نگردی ممتحن اندر هنر 
  • آن جهود و مومن و ترسا مگر  ** همرهی کردند با هم در سفر 
  • با دو گمره همره آمد مومنی  ** چون خرد با نفس و با آهرمنی 
  • مرغزی و رازی افتند از سفر  ** همره و هم‌سفره پیش هم‌دگر 
  • در قفص افتند زاغ و جغد و باز  ** جفت شد در حبس پاک و بی‌نماز  2380
  • کرده منزل شب به یک کاروانسرا  ** اهل شرق و اهل غرب و ما ورا 
  • مانده در کاروانسرا خرد و شگرف  ** روزها با هم ز سرما و ز برف 
  • چون گشاده شد ره و بگشاد بند  ** بسکلند و هر یکی جایی روند 
  • چون قفس را بشکند شاه خرد  ** جمع مرغان هر یکی سویی پرد 
  • پر گشاید پیش ازین بر شوق و یاد  ** در هوای جنس خود سوی معاد  2385
  • پر گشاید هر دمی با اشک و آه  ** لیک پریدن ندارد روی و راه 
  • راه شد هر یک پرد مانند باد  ** سوی آن کز یاد آن پر می‌گشاد 
  • آن طرف که بود اشک و آه او  ** چونک فرصت یافت باشد راه او 
  • در تن خود بنگر این اجزای تن  ** از کجاها گرد آمد در بدن 
  • آبی و خاکی و بادی و آتشی  ** عرشی و فرشی و رومی و گشی  2390
  • از امید عود هر یک بسته طرف  ** اندرین کاروانسرا از بیم برف 
  • برف گوناگون جمود هر جماد  ** در شتای بعد آن خورشید داد 
  • چون بتابد تف آن خورشید جشم  ** کوه گردد گاه ریگ و گاه پشم 
  • در گداز آید جمادات گران  ** چون گداز تن به وقت نقل جان