English    Türkçe    فارسی   

6
2414-2438

  • قصدشان آن کان مسلمان غم خورد  ** شب برو در بی‌نوایی بگذرد 
  • بود مغلوب او به تسلیم و رضا  ** گفت سمعا طاعة اصحابنا  2415
  • پس بخفتند آن شب و برخاستند  ** بامدادان خویش را آراستند 
  • روی شستند و دهان و هر یکی  ** داشت اندر ورد راه و مسلکی 
  • یک زمانی هر کسی آورد رو  ** سوی ورد خویش از حق فضل‌جو 
  • مومن و ترسا جهود و گبر و مغ  ** جمله را رو سوی آن سلطان الغ 
  • بلک سنگ و خاک و کوه و آب را  ** هست واگشت نهانی با خدا  2420
  • این سخن پایان ندارد هر سه یار  ** رو به هم کردند آن دم یاروار 
  • آن یکی گفتا که هر یک خواب خویش  ** آنچ دید او دوش گو آور به پیش 
  • هرکه خوابش بهتر این را او خورد  ** قسم هر مفضول را افضل برد 
  • آنک اندر عقل بالاتر رود  ** خوردن او خوردن جمله بود 
  • فوق آمد جان پر انوار او  ** باقیان را بس بود تیمار او  2425
  • عاقلان را چون بقا آمد ابد  ** پس به معنی این جهان باقی بود 
  • پس جهود آورد آنچ دیده بود  ** تا کجا شب روح او گردیده بود 
  • گفت در ره موسی‌ام آمد به پیش  ** گربه بیند دنبه اندر خواب خویش 
  • در پی موسی شدم تا کوه طور  ** هر سه‌مان گشتیم ناپیدا ز نور 
  • هر سه سایه محو شد زان آفتاب  ** بعد از آن زان نور شد یک فتح باب  2430
  • نور دیگر از دل آن نور رست  ** پس ترقی جست آن ثانیش چست 
  • هم من و هم موسی و هم کوه طور  ** هر سه گم گشتیم زان اشراق نور 
  • بعد از آن دیدم که که سه شاخ شد  ** چونک نور حق درو نفاخ شد 
  • وصف هیبت چون تجلی زد برو  ** می‌سکست از هم همی‌شد سو به سو 
  • آن یکی شاخ که آمد سوی یم  ** گشت شیرین آب تلخ هم‌چو سم  2435
  • آن یکی شاخش فرو شد در زمین  ** چشمه‌ی دارو برون آمد معین 
  • که شفای جمله رنجوران شد آب  ** از همایونی وحی مستطاب 
  • آن یکی شاخ دگر پرید زود  ** تا جوار کعبه که عرفات بود