English    Türkçe    فارسی   

6
2460-2484

  • که اکابر را مقدم داشتن  ** آمدست از مصطفی اندر سنن  2460
  • گرچه پیران را درین دور لام  ** در دو موضع پیش می‌دارند عام 
  • یا در آن لوتی که آن سوزان بود  ** یا بر آن پل کز خلل ویران بود 
  • خدمت شیخی بزرگی قایدی  ** عام نارد بی‌قرینه‌ی فاسدی 
  • خیرشان اینست چه بود شرشان  ** قبحشان را باز دان از فرشان 
  • مثل 
  • سوی جامع می‌شد آن یک شهریار  ** خلق را می‌زد نقیب و چوبدار  2465
  • آن یکی را سر شکستی چوب‌زن  ** و آن دگر را بر دریدی پیرهن 
  • در میانه بی‌دلی ده چوب خورد  ** بی‌گناهی که برو از راه برد 
  • خون چکان رو کرد با شاه و بگفت  ** ظلم ظاهر بین چه پرسی از نهفت 
  • خیر تو این است جامع می‌روی  ** تا چه باشد شر و وزرت ای غوی 
  • یک سلامی نشنود پیر از خسی  ** تا نپیچد عاقبت از وی بسی  2470
  • گرگ دریابد ولی را به بود  ** زانک دریابد ولی را نفس بد 
  • زانک گرگ ارچه که بس استمگریست  ** لیکش آن فرهنگ و کید و مکر نیست 
  • ورنه کی اندر فتادی او به دام  ** مکر اندر آدمی باشد تمام 
  • گفت قج با گاو و اشتر ای رفاق  ** چون چنین افتاد ما را اتفاق 
  • هر یکی تاریخ عمر ابدا کنید  ** پیرتر اولیست باقی تن زنید  2475
  • گفت قج مرج من اندر آن عهود  ** با قج قربان اسمعیل بود 
  • گاو گفتا بوده‌ام من سال‌خورد  ** جفت آن گاوی کش آدم جفت کرد 
  • جفت آن گاوم که آدم جد خلق  ** در زراعت بر زمین می‌کرد فلق 
  • چون شنید از گاو و قج اشتر شگفت  ** سر فرود آورد و آن را برگرفت 
  • در هوا بر داشت آن بند قصیل  ** اشتر بختی سبک بی‌قال و قیل  2480
  • که مرا خود حاجت تاریخ نیست  ** کین چنین جسمی و عالی گردنیست 
  • خود همه کس داند ای جان پدر  ** که نباشم از شما من خردتر 
  • داند این را هرکه ز اصحاب نهاست  ** که نهاد من فزون‌تر از شماست 
  • جملگان دانند کین چرخ بلند  ** هست صد چندان که این خاک نژند