English    Türkçe    فارسی   

6
2471-2495

  • گرگ دریابد ولی را به بود  ** زانک دریابد ولی را نفس بد 
  • زانک گرگ ارچه که بس استمگریست  ** لیکش آن فرهنگ و کید و مکر نیست 
  • ورنه کی اندر فتادی او به دام  ** مکر اندر آدمی باشد تمام 
  • گفت قج با گاو و اشتر ای رفاق  ** چون چنین افتاد ما را اتفاق 
  • هر یکی تاریخ عمر ابدا کنید  ** پیرتر اولیست باقی تن زنید  2475
  • گفت قج مرج من اندر آن عهود  ** با قج قربان اسمعیل بود 
  • گاو گفتا بوده‌ام من سال‌خورد  ** جفت آن گاوی کش آدم جفت کرد 
  • جفت آن گاوم که آدم جد خلق  ** در زراعت بر زمین می‌کرد فلق 
  • چون شنید از گاو و قج اشتر شگفت  ** سر فرود آورد و آن را برگرفت 
  • در هوا بر داشت آن بند قصیل  ** اشتر بختی سبک بی‌قال و قیل  2480
  • که مرا خود حاجت تاریخ نیست  ** کین چنین جسمی و عالی گردنیست 
  • خود همه کس داند ای جان پدر  ** که نباشم از شما من خردتر 
  • داند این را هرکه ز اصحاب نهاست  ** که نهاد من فزون‌تر از شماست 
  • جملگان دانند کین چرخ بلند  ** هست صد چندان که این خاک نژند 
  • کو گشاد رقعه‌های آسمان  ** کو نهاد بقعه‌های خاکدان  2485
  • جواب گفتن مسلمان آنچ دید به یارانش جهود و ترسا و حسرت خوردن ایشان 
  • پس مسلمان گفت ای یاران من  ** پیشم آمد مصطفی سلطان من 
  • پس مرا گفت آن یکی بر طور تاخت  ** با کلیم حق و نرد عشق باخت 
  • وان دگر را عیسی صاحب‌قران  ** برد بر اوج چهارم آسمان 
  • خیز ای پس مانده‌ی دیده ضرر  ** باری آن حلوا و یخنی را بخور 
  • آن هنرمندان پر فن راندند  ** نامه‌ی اقبال و منصب خواندند  2490
  • آن دو فاضل فضل خود در یافتند  ** با ملایک از هنر در بافتند 
  • ای سلیم گول واپس مانده هین  ** بر جه و بر کاسه‌ی حلوا نشین 
  • پس بگفتندش که آنگه تو حریص  ** ای عجیب خوردی ز حلوا و خبیص 
  • گفت چون فرمود آن شاه مطاع  ** من کی بودم تا کنم زان امتناع 
  • تو جهود از امر موسی سر کشی  ** گر بخواند در خوشی یا ناخوشی  2495