English    Türkçe    فارسی   

6
2494-2518

  • گفت چون فرمود آن شاه مطاع  ** من کی بودم تا کنم زان امتناع 
  • تو جهود از امر موسی سر کشی  ** گر بخواند در خوشی یا ناخوشی  2495
  • تو مسیحی هیچ از امر مسیح  ** سر توانی تافت در خیر و قبیح 
  • من ز فخر انبیا سر چون کشم  ** خورده‌ام حلوا و این دم سرخوشم 
  • پس بگفتندش که والله خواب راست  ** تو بدیدی وین به از صد خواب ماست 
  • خواب تو بیداریست ای بو بطر  ** که به بیداری عیانستش اثر 
  • در گذر از فضل و از جهدی و فن  ** کار خدمت دارد و خلق حسن  2500
  • بهر این آوردمان یزدان برون  ** ما خلقت الانس الا یعبدون 
  • سامری را آن هنر چه سود کرد  ** کان فن از باب اللهش مردود کرد 
  • چه کشید از کیمیا قارون ببین  ** که فرو بردش به قعر خود زمین 
  • بوالحکم آخر چه بر بست از هنر  ** سرنگون رفت او ز کفران در سقر 
  • خود هنر آن داد که دید آتش عیان  ** نه کپ دل علی النار الدخان  2505
  • ای دلیلت گنده‌تر پیش لبیب  ** در حقیقت از دلیل آن طبیب 
  • چون دلیلت نیست جز این ای پسر  ** گوه می‌خور در کمیزی می‌نگر 
  • ای دلیل تو مثال آن عصا  ** در کفت دل علی عیب العمی 
  • غلغل و طاق و طرنب و گیر و دار  ** که نمی‌بینم مرا معذور دار 
  • منادی کردن سید ملک ترمد کی هر کی در سه یا چهار روز به سمرقند رود به فلان مهم خلعت و اسپ و غلام و کنیزک و چندین زر دهم و شنیدن دلقک خبر این منادی در ده و آمدن به اولاقی نزد شاه کی من باری نتوانم رفتن 
  • سید ترمد که آنجا شاه بود  ** مسخره‌ی او دلقک آگاه بود  2510
  • داشت کاری در سمرقند او مهم  ** جست‌الاقی تا شود او مستتم 
  • زد منادی هر که اندر پنج روز  ** آردم زانجا خبر بدهم کنوز 
  • دلقک اندر ده بد و آن را شنید  ** بر نشست و تا بترمد می‌دوید 
  • مرکبی دو اندر آن ره شد سقط  ** از دوانیدن فرس را زان نمط 
  • پس به دیوان در دوید از گرد راه  ** وقت ناهنگام ره جست او به شاه  2515
  • فجفجی در جمله‌ی دیوان فتاد  ** شورشی در وهم آن سلطان فتاد 
  • خاص و عام شهر را دل شد ز دست  ** تا چه تشویش و بلا حادث شدست 
  • یا عدوی قاهری در قصد ماست  ** یا بلایی مهلکی از غیب خاست