English    Türkçe    فارسی   

6
2907-2931

  • چون لسان وجان او بود آن او  ** آن او با او بود گستاخ‌گو 
  • گفت ما گشتیم چون جان بند طین  ** آفتاب جان توی در یوم دین 
  • وقت آن شد ای شه مکتوم‌سیر  ** کز کرم ریشی بجنبانی به خیر 
  • هر یکی خاصیت خود را نمود  ** آن هنرها جمله بدبختی فزود  2910
  • آن هنرها گردن ما را ببست  ** زان مناصب سرنگوساریم و پست 
  • آن هنر فی جیدنا حبل مسد  ** روز مردن نیست زان فنها مدد 
  • جز همان خاصیت آن خوش‌حواس  ** که به شب بد چشم او سلطان‌شناس 
  • آن هنرها جمله غول راه بود  ** غیر چشمی کو ز شه آگاه بود 
  • شاه را شرم از وی آمد روز بار  ** که به شب بر روی شه بودش نظار  2915
  • وان سگ آگاه از شاه وداد  ** خود سگ کهفش لقب باید نهاد 
  • خاصیت در گوش هم نیکو بود  ** کو به بانگ سگ ز شیر آگه شود 
  • سگ چو بیدارست شب چون پاسبان  ** بی‌خبر نبود ز شبخیز شهان 
  • هین ز بدنامان نباید ننگ داشت  ** هوش بر اسرارشان باید گماشت 
  • هر که او یک‌بار خود بدنام شد  ** خود نباید نام جست و خام شد  2920
  • ای بسا زر که سیه‌تابش کنند  ** تا شود آمن ز تاراج و گزند 
  • قصه‌ی آنک گاو بحری گوهر کاویان از قعر دریا بر آورد شب بر ساحل دریا نهد در درخش و تاب آن می‌چرد بازرگان از کمین برون آید چون گاو از گوهر دورتر رفته باشد بازرگان به لجم و گل تیره گوهر را بپوشاند و بر درخت گریزد الی آخر القصه و التقریب 
  • گاو آبی گوهر از بحر آورد  ** بنهد اندر مرج و گردش می‌چرد 
  • در شعاع نور گوهر گاو آب  ** می‌چرد از سنبل و سوسن شتاب 
  • زان فکنده‌ی گاو آبی عنبرست  ** که غذااش نرگس و نیلوفرست 
  • هرکه باشد قوت او نور جلال  ** چون نزاید از لبش سحر حلال  2925
  • هرکه چون زنبور وحیستش نفل  ** چون نباشد خانه‌ی او پر عسل 
  • می‌چرد در نور گوهر آن بقر  ** ناگهان گردد ز گوهر دورتر 
  • تاجری بر در نهد لجم سیاه  ** تا شود تاریک مرج و سبزه‌گاه 
  • پس گریزد مرد تاجر بر درخت  ** گاوجویان مرد را با شاخ سخت 
  • بیست بار آن گاو تازد گرد مرج  ** تا کند آن خصم را در شاخ درج  2930
  • چون ازو نومید گردد گاو نر  ** آید آنجا که نهاده بد گهر